شهروند عاصی؛ با بازیگر آینده ایران آشنا شوید

محسن گودرزی*

اعتراضات آبان ۹۸ را شورش طبقات فقیر و حاشیه‌‌نشینان شهری دانسته‌اند. تحلیل‌های مختلف بر سر این نکته توافق دارند که این اعتراضات، صدای فرودستان و حاشیه‌نشینانِ به خشم آمده است. اقشاری که زیر بار فشار اقتصادی زندگی آنها تباه شده است. شواهد هم نشان می‌دهند که اعتراضات در مناطق حاشیه‌ای و فقیرنشین، شدت بیشتری داشته است و چنین تحلیل‌هایی را تایید می‌کنند. اعتراضات اخیر مثل هر پدیده اجتماعی جنبه‌های متعدد دارد. برای نمونه، در چنین اعتراضاتی انتظار می‌رود کشورهای خارجی یا نیروهای برانداز و معارض مداخله کنند و قصد بهره‌برداری داشته باشند.‌ پرداختن به جنبه‌های اجتماعی به معنای نفی وجوه دیگر نیست. در این نوشته می‌کوشم بیشتر به جنبه‌های اجتماعی آن هم از زاویه تحول افکار عمومی و ذهنیت جمعی بپردازم.

شهروند عاصی، شهروندی است که از وضعیت زندگی خود خسته شده، از شیوه‌ی اداره کشور و جامعه ناراضی است و چشم‌اندازی برای زندگی خود نمی‌بیند. نه وضعیت برای او قابل تحمل است، نه قدرتی برای تغییر وضعیت زندگی خود دارد و نه امیدی که نهادها و سیاست‌های رسمی بتوانند کاری برای بهبود وضعیت او کنند

اعتراضات اجتماعی محدود به حاشیه‌های اجتماعی نیست بلکه طبقات اجتماعی گسترده‌ای از وضعیت جامعه ناراضی‌اند و فشار نابرابری، تبعیض و نفی هویت‌‌های خود را تحمل می‌کنند. در مورد طبقات محروم اعتراضات با موج گسترده‌ای از تخریب اموال عمومی و خصوصی همراه بوده است و به همین علت، شکل و نوع آن متفاوت با اعتراضی است که در طبقات و گروه‌های بالاتر جامعه وجود دارد. به نظر می‌رسد خشم در بیشتر لایه‌های اجتماعی وجود دارد ولی شکل و شدت ابراز آن در گروه‌های مختلف متفاوت است. این همه خشم نشانه‌ی آشکاری از پدیده‌ای تازه است که در صحنه اجتماعی سیاسی ظاهر شده است: شهروند عاصی[1].

بعد از دی ۹۶ تغییراتی در ذهنیت جمعی روی داد و نشانه‌هایی از ظهور پدیده‌ای که می‌توان آن را «شهروند عاصی» نامید، رفته رفته آشکار ‌شد. با آن که در اردیبهشت سال ۹۶ انتخاباتی پرهیجان برگزار شده بود و جمعیت بزرگی به امید تغییر در آن شرکت کرده بودند ولی هفت ماه بعد در دی ۹۶ به ناگهان ورق برگشت. امیدی که به تغییر ایجاد شده بود، به سرعت کاهش یافت، چشم‌اندازها تیره شد و خشم و نارضایتی به سوی نهادها و ارزش‌های بنیادین روانه گشت. حتی به صورت عادی هم می‌شد تغییر ذهنیت و حس عمومی را دریافت. چیزی تغییر کرده بود و جامعه‌ به وضعیت متفاوتی در حال پوست‌اندازی بود. موجی از خشم، سرخوردگی و یاس را ایجاد شده بود که در نظرسنجی‌ها هم بازتاب می‌یافت. در مرداد سال ۹۳ نسبت کسانی که از وضعیت موجود جامعه دفاع می‌کردند و کسانی که وضعیت موحود را با انجام برخی اقدامات قابل اصلاح می‌دانستند، ۷۵ درصد بود. در سال ۹۶ این نسبت به ۶۸درصد رسید. در بهمن سال ۱۳۹۵ حدود ۵۳درصد پاسخگویان امیدوار بودند که وضعیت اقتصادی بهتر شود. در حالی که در خرداد سال ۹۸ حدود ۷۰ درصد انتظار داشتند قیمت کالاها و بیکاری هم‌چنان افزایش یابد. در ابتدای سال ۱۳۹۸ بیش از نیمی از پاسخگویان در پاسخ به یک نظرسنجی گفته‌اند که امیدی ندارند که در آینده وضعیت بهبود پیدا کند. همچنین نسبت به مبارزه با فساد هم امیدی وجود ندارد. در ابتدای سال ۹۸ بیش از نصف پاسخگویان گمان می‌کردند که فساد اداری و اقتصادی بیشتر می‌شود و حدود یک چهارم هم می‌گفتند شرایط تغییری نمی‌کند و همین وضعیت ادامه پیدا می‌کند. در اسفند ۱۳۹۷ در یک نظرسنجی دیگر ۸۴ درصد گفته‌اند که فکر می‌کنند نگرانی‌شان در آینده بیشتر خواهد شد. نتایج متعدد دیگری هم تایید می‌کنند که افکار عمومی بعد از دی ۱۳۹۶ نسبت به بهبود شرایط امید خود را از دست داده و به کارایی نهادها و سیاست‌های رسمی هم امیدی ندارد.

مردم کشور را «بی‌آینده» و در مواجهه با مشکلات «از پاافتاده» می‌بینند. امیدی به آینده ندارند. ایجاد امید از طریق موعظه و توصیه ممکن نیست بلکه تنها از مسیر نشان دادن اراده جدی برای تغییر بنیادین در شیوه اداره کشور میسر خواهد شد

 با ظهور شهروند عاصی، بازیگر یا عامل جدیدی در فضای سیاسی اجتماعی پدیدار شده است که در زمینه‌ اجتماعی که- که می‌توان آن را «گسیختگی اجتماعی» یا زوال همبستگی اجتماعی نامید- عمل می‌کند. این بازیگر صحنه تازه‌ای را برقرار می‌کند. در حالی که فرایندهای گسیخته‌ساز در جامعه فعال است، شهروند عاصی در رخنه‌ها و شکاف‌های آن رشد و امکان بروز پیدا می‌کند. در مورد گسیختگی اجتماعی- که مفهوم مقابل همبستگی اجتماعی است- در جایی دیگر توضیح داده‌ام[2]. شهروند عاصی مفهومی است که درک متفاوتی از گسیختگی اجتماعی به دست می‌دهد. شهروند عاصی، گسیختگی اجتماعی را از سطح یک مفهوم به عرصه زندگی عادی و روزمره می‌آورد، آن را آشکار می‌کند و به زبان می‌آورد. این پدیده‌، گسیختگی اجتماعی را به زبان می‌آورد، تجلی می‌بخشد و آن را از حالت انتراعی به سطح میادین و خیابان‌های شهر می‌آورد. اگر تا کنون طرد اجتماعی مفهومی انتزاعی از زندگیِ گروهی از افرادِ رانده شده به حاشیه‌هایِ نظام اجتماعی اقتصادی بود، امروز به واسطه شهروند عاصی از چارچوب تحلیلی، محافل کارشناسی و سیاست‌گذاری به خیابان‌های شهر می‌آید تا نادیده گرفتنش را ناممکن سازد. به همین ترتیب، می‌توان برای لایه‌هایِ پایینِ جمعیتِ NEET[3] گفت که تا پیش از این یک موجود آماری بود ولی اکنون واقعیتی چنان آشکار است که باید دیده ‌شود. شهروند عاصی موجودیت اجتماعی رو به رشدی است که به شکاف‌های اجتماعی، نابرابری، تبعیض‌ها و طرد اجتماعی عینیت می‌بخشد. اگر بخواهیم وقایع جامعه ایران را توضیح دهیم یا تحلیل و برآوردی از وضعیت آینده به دست دهیم، می‌توان مفهوم شهروند عاصی را در زمینه‌های تغییریابنده تحلیل کرد. برای مثال، حاشیه‌نشینی را همراه با مفهوم شهروند عاصی خواند و به این نکته توجه کرد که متغیرها یا عللی که پیش از این در یک زمینه اجتماعی معین عمل می‌کردند، حال با مفهوم شهروند عاصی به نحوی دیگری عمل می‌کنند.

Aban98

شهروند عاصی از کجا پیدا شد

نشانه‌های ظهور شهروند عاصی در نظرسنجی‌های بعد از دی ۹۶ آشکار شد. برای نمونه بخشی از یک متن که در خرداد ۱۳۹۷ نوشته شده است، می‌آورم (با اندکی ویرایش). این متن تحلیلی است که بر مجموعه‌ای از گزارش‌های نظرسنجی نوشته شده است:

تحولی رادیکال در افکار عمومی روی داده است؛ … یافته‌های این نظرسنجی نشانه‌هایی از شکل‌گیری وضعیت جدیدی در افکار عمومی به دست می‌دهند… نارضایتی از شرایط کشور رو به افزایش است و به سرعت می‌تواند به اعتراضات جمعی منجر ‌شود. با توجه به گستردگی زمینه‌های نارضایتی احتمال دارد اعتراض در نقطه‌ای از کشور به اعتراض دیگری در نقطه‌ای دیگر منجر شود و دومینووار گسترده شود. نتایج نظرسنجی‌ها و رشد اعتراضات حاکی از افزایش شهروندان ناراضی، منتقد و پرسشگر است. شاید بتوان گفت اعتراضات نشان‌دهنده ظهور «شهروند عصبانی یا عاصی» است. این افراد به علت دسترسی به امکانات ارتباطی قادرند پرسش‌ها، نظرات و اعتراضات خود را نسبت به سیاست‌های مختلف منتشر و در مقیاسی وسیع در اختیار دیگران قرار دهند و از نظرات و اعتراضات دیگران در کوتاه‌ترین زمان مطلع شوند. انتشار این اخبار محدودیت‌هایی را در اِعمال سیاست‌های کنترلی ایجاد می‌کند و به شهروندانِ ناراضی و عاصی احساس قدرت می‌بخشد. این وضعیت می‌تواند در مدار تشدیدشوندگی قرار گیرد و اعتراضات و نارضایتی را در سطحی بالاتر و شدید‌تر بازتولید کند.

در کنار نارضایتی وسیع و فزاینده، نهادها و سازمان‌های رسمی و نیز سیاست‌های اتخاذ شده اعتبار خود را بیش از پیش از دست داده‌اند و امکان اثرگذاری و کنترل آنها هم کمتر می‌شود. شکاف بین خواستِ اکثریت مردم و سیاست‌هایِ رسمی به صورتِ مستمر افزوده می‌شود و در نتیجة آن، نارضایتی به عرصه‌های مختلف و ارزش‌های بنیادین معطوف می‌شود. ناامیدی گسترده مردم نسبت به آینده کشور حاکی از افول شدید اعتماد به کارآمدی و قابلیت نهادهای مسئول دارد. [حتی شخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی منتقد]، نفوذ و اثربخشی خود را در اقناع شهروندان معترض و عصبانی از دست داده‌ا‌ند.

در این زمینه ملتهب، کوچک‌ترین و ساده‌ترین موضوعات استعداد تبدیل به عاملی برای تنش اجتماعی و تحریک افکار عمومی را دارد. تشدید تنش­‌ها، خشم، ترس و هراس جمعی محیط را برای «رفتارهای جمعیِ» پیش‌بینی نشده، هیجانی و غیرقابل کنترل مساعد می‌سازد. ممکن است در کوتاه مدت، کاهش سطح تنش‌های اجتماعی و فشار بر شیوه‌ی زندگی مردم در التیام این وضعیت موثر باشد. نمونه فوتبال در روزهای اخیر [اشاره به مسابقات جام جهانی] نشان داد که چنین رویدادهایی در کوتاه‌مدت و به صورت مقطعی در فروکاستن التهابات موثر است. مردم کشور را «بی‌آینده» و در مواجهه با مشکلات «از پاافتاده» می‌بینند. امیدی به آینده ندارند. ایجاد امید از طریق موعظه و توصیه ممکن نیست بلکه تنها از مسیر نشان دادن اراده جدی برای تغییر بنیادین در شیوه اداره کشور میسر خواهد شد.

شهروند عاصی کیست؟

شهروند عاصی، شهروندی است که از وضعیت زندگی خود خسته شده، از شیوه‌ی اداره کشور و جامعه ناراضی است و چشم‌اندازی برای زندگی خود نمی‌بیند. نه وضعیت برای او قابل تحمل است، نه قدرتی برای تغییر وضعیت زندگی خود دارد و نه امیدی که نهادها و سیاست‌های رسمی بتوانند کاری برای بهبود وضعیت او کنند. شهروند عاصی شرایط موجود را نفی می‌کند و می‌داند که چنین شرایطی را نمی‌خواهد. وقتی جمعیت معترض شعار می‌دهند «مرگ بر گرانی» یا «مرگ بر فساد» با خشم شرایطی را که در آن گرفتار شده‌اند، نفی می‌کنند.

اکثریت مردم در برابر این سوال که وقتی عبارت «آقازاده‌ها» را می‌شنوید، چه چیزی برای شما تداعی می‌شود، با حالتی از خشم و نفرت صفاتی چون دزد ، مفت‌خور و فاسد را به کار می‌برند

شهروند عاصی از وضعیت جامعه و شرایطِ زندگی خود به ستوه آمده است. در حالی که زندگی سختی را از سر می‌گذراند، اخبارِ هر روزه‌ای که در باره فسادهای کلان منتشر می‌شود، او را نسبت به وضعیت خود خشمگین‌تر و از شرایط اجتماعی سرخورده‌تر می‌کند. او فاصله بین زندگی خود و زندگی «دیگران» را می‌بیند. شهروند عاصی می‌بیند که گروه یا قشر خاصی از بهترین فرصت‌های زندگی مثل شغل، درآمد، منزلت اجتماعی و … برخوردارند. نه فقط در خیابان‌های شهر نمایش تفاخرآمیز و پرتبختر ثروت را می‌بیند (مثل خودروهای گرانقیمتی که در شهر مسابقه می‌گذارند) بلکه در سایت‌ها هم این سبکِ زندگیِ اشرافی به رخ کشیده می‌شود. این نمایش در او خشم و نفرت بر می‌انگیزد. اکثریت مردم در برابر این سوال که وقتی عبارت «آقازاده‌ها» را می‌شنوید، چه چیزی برای شما تداعی می‌شود، با حالتی از خشم و نفرت صفاتی چون دزد ، مفت‌خور و فاسد را به کار می‌برند. این میزان از خشم واکنشی به احساس تبعیضی است که در جامعه وجود دارد.

وقتی در انجام یک کار ساده اداری با انواعی از تحقیر، بی‌اعتنایی، سردواندن‌های بی‌پایان مواجه می‌شود و دست آخر برای حل ساده‌ترین موضوعات باید دست به دامن پارتی و رشوه شوند، سرخورده و ناکام می‌شود.

افراد احساس می‌کنند که دغدغه‌های رسمی با زندگی آنان فاصله بسیار دارد و احساس بیگانگی آنان با نهادها و سیاست‌های رسمی روز به روز بیشتر می‌شود. ارزش‌هایی که نهادهای رسمی بر اساس آن سازمان‌یافته‌اند با آرزوها و منافع او فاصله پیدا کرده‌اند. از این رو، شهروند عاصی این شیوة سازمان‌یابی اجتماعی را با خود بیگانه می‌داند. شهروند عاصی ترکیبی از احساس بی‌پناهی و استیصال را تجربه می‌کند. نه نهادها و سازمان‌های رسمی را در حل مشکلات کارآمد می‌بیند و نه خود می‌تواند گرهی از مشکلات خود را بگشاید. نه پناهی در نهادها می‌یابد و نه توانی برای حل مشکلات دارد.

در یکی از همین اعتراضات آبان ۹۸جمعیتی شعار می‌داند که خسته شده‌ایم. این وضعیت شهروند عاصی است که در چنین شعاری بیان شده است

از این رو، فضای ذهنی و احساسی شهروند عاصی را می‌توان با ترکیبی از سرخوردگی، به ستوه آمدن و خشم بیان کرد. ترکیبی که گاه در مواجهه با بوروکراسی برانگیخته می‌شود و گاه در زندگی روزمره، گاه با دیدنِ زندگیِ طبقاتِ نوکیسه و گاه با سیاست‌هایی که زندگی او را هدف قرار می‌دهند مثل افزایش قیمت بنزین. مختصات شهروند عاصی این است که از شرایط زندگی خود و وضعیت جامعه و شیوه‌ی اداره و سازمان‌یابی جامعه ناراضی و به ستوه آمده است. فقط نارضایتی نیست بلکه هم ادامه وضعیت را غیرقابل تحمل می‌داند و هم از عدم تغییر، خشمگین است. سرخوردگی، خشم، خستگی و تحمل‌ناپذیری. در یکی از همین اعتراضات آبان ۹۸جمعیتی شعار می‌داند که خسته شده‌ایم. این وضعیت شهروند عاصی است که در چنین شعاری بیان شده است.

چرا شهروندان عاصی شده‌اند

گستردگی مشکلات و لاینحل ماندن آنها

اول این که وجوه مختلف زندگی مردم پروبلماتیزه یا مسئله‌زا شده است. یعنی امور زندگی مختل شده یا با دشواری و موانع بسیار مواجه است. نظام اجتماعی در سطوح مختلف با اختلال و کژکارکردی مواجه شده‌ است. از این رو، زندگی سخت پیش می‌رود. به تعبیری که مردم به کار می‌برند، «زندگی سخت شده است». از تنش و نزاع بر سر جای پارک خودرو گرفته تا آلودگی هوا و ترافیک، از اختلافات ساکنین یک مجموعه آپارتمانی در اداره ساختمان و نزاع بر سر پرداخت شارژ گرفته تا سیاست‌های فرهنگی اجتماعی مثل پوشش زنان و کنسرت موسیقی، از شرایط اقتصادی و افزایش قیمت‌ها گرفته تا بیکاری و بی‌ثباتی شغلی، از سیاست خارجی گرفته تا سیاست‌های شهری، از فساد اقتصادی گرفته تا فساد اداری و ناکارآمدی، افزایش خشونت و طلاق و اعتیاد، مهاجرت و… این سیاهه را می‌توان به همین ترتیب ادامه داد. معنی این سیاهه گسترده آن است که زندگی از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین امور با موانع متعدد مواجه است. بخشی از این مشکلات سال‌هاست که وجود دارند و کم نشده‌اند، حتی وضعیت آنها بدتر شده است. کافی است که صفحات روزنامه‌ها را در سال‌های متمادی با هم مقایسه کرد. آنگاه روشن خواهد شد که برخی مشکلات چگونه در طول سال‌های طولانی تکرار شده‌اند. در عین حال، مشکلات تازه‌ای هم به آنها اضافه شده است. افراد به تجربه می‌بینند که نه فقط مشکلات حل نمی‌شوند بلکه حتی وخیم‌تر و بدتر می‌شوند و این را به شیوه اداره کشور نسبت می‌دهند.

اغلب مردم در مورد نگرانی‌ها به موضوعات مشخص، مشاهده‌پذیر و ملموس مثل افزایش قیمت‌ها یا کمبود فرصت‌های شغلی اشاره می‌کنند. با این حال، در نظرسنجی‌های انجام شده در سال‌های اخیر به تدریج بخشی از پاسخگویان موضوعاتی چون ضعف انسجام سیاسی، سردرگمی و کاهش اعتماد عمومی را به عنوان نگرانی‌های خود ذکر کرده‌اند

مردم در پاسخ به نوع نگرانی‌هایی که ذهن‌شان را مشغول کرده است، به فهرستی مفصل اشاره می‌کنند. این خود تاییدی بر این نکته است که وجوه مختلف زندگی پروبلماتیزه یا مسئله‌زا شده است. اغلب مردم در مورد نگرانی‌ها به موضوعات مشخص، مشاهده‌پذیر و ملموس مثل افزایش قیمت‌ها یا کمبود فرصت‌های شغلی اشاره می‌کنند. با این حال، در نظرسنجی‌های انجام شده در سال‌های اخیر به تدریج بخشی از پاسخگویان موضوعاتی چون ضعف انسجام سیاسی، سردرگمی و کاهش اعتماد عمومی را به عنوان نگرانی‌های خود ذکر کرده‌اند. به نظر می‌رسد شرایط عمومی جامعه به گونه‌ای است که اموری که خصلت انتزاعی بیشتری دارند و کمتر ملموس و مشاهده‌پذیرند، آن چنان به زندگی فرد نزدیک شده‌اند و سایه خود را بر آن انداخته‌اند که آثار منفی آنها را به صورت مستقیم احساس و تجربه می‌کنند. پدیدار شدن این نوع موضوعات در فهرست نگرانی‌ها حاکی از آن است که بخشی از مردم مشکلات ملموس خود را نتیجه عوامل دیگری می‌دانند. تغییر نگرشی که از موضوعات ملموس به سوی محیط اجتماعی و سیاسی جهت یافته است.

نارضایتی فزاینده و جست و جوی زندگی بهتر در جایی دیگر

بازتاب نارضایتی از وضعیت را می‌توان در گرایش به مهاجرت دید. گرایش به مهاجرت نشان می‌دهد که افراد زندگی بهتر یا قابل تحمل را در جای دیگر می‌یابند. با آن که مهاجرت تصمیمی پرمخاطره است و سرنوشت مبهمی پیش روی مهاجر قرار دارد ولی شرایط کنونی را در حدی غیر قابل تحمل می‌دانند که کشوری دیگر را برای زندگی به اینجا ترجیح می‌دهند. ۵۳درصد پاسخگویان از تمایل خود برای مهاجرت از ایران سخن گفته‌اند. این رقم در سال ۱۳۸۲ برای شهر تهران حدود ۱۹ درصد و در سال ۱۳۸۹ حدود ۳۸ درصد بوده است. از طرف دیگر، اکثریت پاسخگویان تصور می‌کنند که مردم از شرایط زندگی خود ناراضی‌‌اند. ۸۷درصد پاسخگویان گمان می‌کنند مهاجرت از ایران افزایش یافته است. به تعبیر دیگر، اکثریت گمان می‌کنند که شرایط زندگی در ایران دشوار شده است و به‌همین علت انتظار دارند میل به مهاجرت افزایش یافته باشد.

مشکلات اقتصادی مهم‌ترین نگرانی مردم است که روز به روز بر شدت آن افزوده می‌شود، در حالی که چشم‌اندازی برای کاهش نگرانی‌ها پیش روی خود نمی‌بینند. نارضایتی آنها در حدی است که بیش از نیمی از افراد گمان می‌کنند در کشور و جای دیگری باید زندگی بهتر را جست‌و‌جو کنند. بر اساس این شاخص، تصورشان این است که نارضایتی عمومی و گسترده است زیرا از دید آنان گرایش به مهاجرت نسبت به گذشته بیشتر شده است.

تحمل چنین شرایطی سخت‌تر شده است زیرا وجوه آرمانی و اخلاقی نظم اجتماعی کم‌رنگ شده‌اند. در نتیجه حس تعلق‌شان نسبت به جامعه بیش از پیش کاهش یافته است. چنین وضعیتی تحمل شرایط را سخت‌تر می‌کند. از طرف دیگر، به خاطر فساد، اعتبار نهادهای رسمی در حال کاهش است. ناکارآمدی نهادها در سامان دادن به زندگی و حل مشکلات، یاس نسبت به آنها را افزایش می‌دهد. بخش بزرگی از جامعه بر این باورند که وضعیت اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و دینی جامعه در آینده بدتر می‌شود. این تصور رویه‌ دیگری از بی‌اعتمادی به نهادها و سازمان‌ها را نشان می‌دهد. وقتی مردم معتقدند که وضعیت اقتصادی در آینده بدتر می‌شود به این معناست که از دید آنان سازمان‌ها و نهادهای اقتصادی که وظیفه بهبود اقتصادی را دارند، قادر نیستند کمکی به بهبود اقتصاد کنند یا اثرگذاری مثبتی ندارند. در مورد اخلاق و دین نیز چنین است. افراد چشم‌اندازی برای تغییر وضعیتی که غیرقابل تحمل شده نمی‌بینند و در نتیجه انباشت یاس و سرخوردگی باعث خشم آنها از شرایط شده است. این خشم نه فقط متوجه مسئولان بلکه متوجه نهادهای بنیادین هم شده است. در ماه رمضان ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ تعداد افرادی که به صراحت در نظرسنجی‌ها اعلام کرده‌اند که روزه نمی‌گیرند افزایش زیادی یافته است. بیشتر این افراد را کسانی تشکیل می‌دهند که از شرایط موجود رضایت ندارند. این خشم و نارضایتی به تدریج به نهادها و ارزش‌های دیگر هم سرایت کرده است. این نکته را باید در نظر داشت که از سال ۱۳۵۴ که نتایج پیمایش‌ها در دست است، روزه همواره بالاترین میزان تقید را در بین رفتارهای دینی داشته است و رقم آن به طور متوسط بالای ۷۰ درصد بوده است. در حالی که این بار به زیر ۵۰ درصد تنزل یافته است.

در نظرسنجی‌هایی که به تازگی در مورد انتخابات مجلس انجام شده است، نشان می‌دهد که بخش بزرگی از پاسخگویان گرایش و هویت سیاسی خود را در دو جناح اصلی اصول‌گرا و اصلاح‌طلب تعریف نمی‌کنند

جناح‌ها و شخصیت‌های سیاسی هم اعتبار خود را از دست داده‌اند. حتی جریان‌ها و شخصیت‌های سیاسی منتقد هم اعتبار گذشته را ندارند. در نظرسنجی‌هایی که به تازگی در مورد انتخابات مجلس انجام شده است، نشان می‌دهد که بخش بزرگی از پاسخگویان گرایش و هویت سیاسی خود را در دو جناح اصلی اصول‌گرا و اصلاح‌طلب تعریف نمی‌کنند. در یک نظرسنجی در سال گذشته، بیش از نیمی افراد گفته‌اند که هیچ‌یک از جناح‌هایِ سیاسیِ کشور را نمی‌شناسند. بیگانگی با گرایش‌ها و جناح‌بندی‌های جامعه به این معناست که بخش بزرگی از جامعه صدای خود را در این فضایِ سیاسی نمی‌یابد. جریان‌ها و شخصیت‌های سیاسی موجود، مطالبات و خواست‌هایِ این گروه از جامعه را نمایندگی نمی‌کند و در نتیجه خود را بدون سخنگو احساس می‌کنند. نهادهای رسمی و جریان‌های سیاسی قدرت اقناع‌کنندگی خود را برای بخش بزرگی از جامعه از دست داده‌اند. این وضعیت حس بی‌پناهی مردم را تشدید می‌کند.

در این میان باید دسترسی شهروندان را به وسایل ارتباطی جدید در نظر گرفت. شهروندان می‌توانند نظرات، نقدها، اعتراضات و تردیدهای خود را نسبت به موضوعات مختلف کشور بیان کنند. آنان نقدها و اعتراضات خود را نسبت به شرایط جامعه با گروه بزرگی در میان می‌گذارند و از نظرات دیگران آگاه می‌شوند. از این رو، انحصار سخنگویی از گروه‌های سیاسی و رسانه‌ها خارج شده است. این وجه پرسشگری در شهروند عاصی به او قدرت ویژه‌ای می‌دهد که می‌تواند نهادهای رسمی را وادار به پاسخ و در پاره‌ای از موارد به عقب‌نشینی کند.

نگرانی از شکنندگی زندگی

نتایج یک نظرسنجی در شهریور ماه سال ۱۳۹۷نشان می‌دهند که ۶۸درصد پاسخگویان درآمد خود را پاسخگوی نیازها نمی‌دانند. توازن بین درآمد و هزینه زندگی بر هم خورده است و اکثریت نگرانند که با چنین روندی سطح زندگی‌شان بیش از بیش تنزل کند. تزلزل زندگی و تعادل ناپایدار و شکننده به اصلی‌ترین خصیصه زندگی آنان بدل شده است و فضای ذهنی آنان را گذران روزمره زندگی اشغال کرده است. این در حالی است که اکثریت آنان اطمینان ندارند بتوانند همین سطح زندگی خود را حفظ کنند و حتی گذران امروز هم به‌صورت مستمر و پایدار برای آنان تصورپذیر نیست. به‌همین علت است که موضوعات اقتصادی اصلی‌ترین نگرانی آنان را تشکیل می‌دهد زیرا از ناحیه این نوع موضوعات زندگی خود را در معرض تهدید می‌بینند. ۷۰درصد پاسخگویان گفته‌اند که مسائل اقتصادی و بیکاری اصلی‌ترین نگرانی آنهاست. به‌ویژه آن که احساس می‌‌کنند که وضعیت کنونی بیشترین اثر را بر هزینه‌ها و نیازهای اصلی یعنی هزینه‌های خوراکی، پوشاک و پزشکی می‌گذارد. به طور متوسط بیش از ۷۵درصد پاسخگویان معتقدند که شرایط اقتصادی بر روی هزینه‌های پوشاکی، خوراکی و پزشکی – یعنی نیازهای اولیه- اثرات منفی داشته است و سطح زندگی آنان را در این موارد کاهش داده است. اکثریت افراد نگرانند که قدرت اقتصادی‌شان را در تامین این نیازها پیش از پیش از دست بدهند.

روشن است که این فشارها بر گروه‌های کم‌درآمد و فقیر بیشتر است. بازتاب این وضعیت را می‌توان در تصور این گروه‌ها نسبت به آینده دید. در یک نظرسنجی که در مهر ۱۳۹۷در تهران انجام شده است، تفاوت بین مناطق فقیرنشین و ثروتمندنشین نسبت به آینده زیاد است. برای نمونه نسبت افراد بدبین به خوش‌بین در منطقه ۱ تهران ۸.۴ است. این نسبت برای منطقه ۱۹ که منطقه‌ی فقیرنشین تهران به شمار می‌آید ۲۲ است. انتظار می‌رود که شکنندگی زندگی برای گروه‌های فقیرنشین بیشتر باشد. این گروه‌ها وضعیت شکننده‌ای در برابر حادثه‌ای مثل بیماری حاد سرپرست خانوار یا تصادف و مانند آن دارند.

در شرایط زندگی شکننده هر عاملی می‌تواند تعادل را بر هم زند. حتی وقتی فرد با کم‌کردن هزینه‌ها و صرف‌نظر از برخی هزینه‌های ضروری سعی می‌کند خود را در این شرایط سازگار کند تا بقا امکان‌پذیر شود، یک عامل ساده و پیش‌بینی نشده (مثل افزایش قیمت بنزین) می‌تواند تمام نقشه‌ها و تدارک او را برای سازگاری با شرایط بر هم زند. این وضعیت، دلهره و اضطراب او را از به هم ریختن زندگی تشدید می‌کند. همین نکته است که شهروندان را نسبت به وقایع و پدیده‌ها حساس می‌کند. احساس خطر، دلهره و اضطراب، زندگی در شرایط تنش، حساسیت را نسبت به هر خبر یا پدیده‌ای افزایش می‌دهد. به ویژه در شرایط بی‌اعتمادی این حالت تشدید می‌شود. وضعیت جامعه مثل پوستی است که بر اثر سوختگی نسبت به هر عامل بیرونی حساسیت پیدا کرده است.

سیاست‌های ناگهانی؛ زندگی در تنش

از طرف دیگر، با پایین بودن سطح انسجام سیاسی یا به تعبیر دیگر، بالا بودن اختلافات درون حکومت یا ضعف «انسجام سیاستی» یعنی سیاست‌های متناقض، موضعی و گذرا و ناپایدار مواجه‌ایم. سیاست‌های ناپایدار، ناکارآمد، پیش‌بینی‌ناپذیر و ناگهانی شاید مهم‌ترین ویژگی‌هایِ سیاست‌گذاری در سال‌های اخیر باشد. زمانی که قیمت ارز ناگهان و به سرعت از مرز سه هزار تومان بالاتر رفت، در یک نظرسنجی از اعضای اتاق بازرگانی تهران سوال شد که چقدر احتمال افزایش قیمت را می‌دادند و تا چه حد پیش‌بینی می‌کردند که قیمت ارز به چنین سطحی برسد. ۶۲درصد پاسخگويان احتمال كم و خيلي كمی براي جهش دلار به قيمت موجود را می‌دادند. در نظر داشته باشید که این پاسخ را فعالان اقتصادی بخش خصوصی داده‌اند که به طور معمول متغیرهای مرتبط با حوزه‌های خود را با دقت رصد می‌کنند و معمولاً ارزیابی به نسبت دقیقی از محیط فعالیت خود دارند. این یافته نشان می‌دهد که اکثریت فعالان اقتصادی تصوری از آینده مهم‌ترین متغیر حوزه فعالیت خود ندارند. چنین محیط پرتلاطم، مبهم و پیش‌بینی‌ناپذیری ریشه در ضعف انسجام سیاستی دارد. در مورد مردم عادی هم چنین است. وقتی چنین گروهی پیش‌بینی نمی‌کنند که مهم‌ترین متغیر موثر بر فعالیت‌شان تغییر کند، وضعیت گروه‌های دیگر جامعه که در مقیاس خرد فعالیت می‌کنند، روشن است. در گفت‌و‌گویی که با برخی از رانندگان اسنپ و تپسی داشته‌ام به کرات با افرادی مواجه شده‌ام که پیش از این کارگاه کوچک تولیدی داشته‌اند. این گروه ناگهان با وضعیت افزایش ارز مواجه شده‌اند و به سرعت کسب و کار خود را از دست داده‌اند و به ناچار به رانندگی روی آورده‌اند. در مورد گروه‌های دیگر هم می‌توان نمونه‌های مشابهی را مثال آورد. به این ترتیب، اکثریت افراد احساس می‌کنند عواملی که روی زندگی آنها تاثیر جدی و مهم دارد، در کنترل آنان نیست حتی تصوری هم از آن ندارند. دستگاه‌های مختلف در مواقع بسیار تصمیمات خلق‌الساعه و ناگهانی می‌گیرند و زندگی افراد را از روال‌های عادی خود خارج می‌سازند و پیش‌بینی را برای آنها ناممکن می‌کنند.

شهروند عاصی و گسیختگی اجتماعی

اعتراضات آبان ۹۸ اذهان را متوجه حاشیه‌ها و گروه‌های فرودست و محروم مانده از فرصت‌های مختلف زندگی کرده است. با این حال، این نکته را نباید از نظر دور داشت که شهروند عاصی در طبقات و لایه‌های مختلف اجتماعی حضور دارد. به عبارت دیگر، در جامعه ایران ظرفیت‌های متعددی برای اعتراض وجود دارد. ممکن است درجه یا نوع بیان خشم در همه لایه‌ها به یک شکل نباشد. برخی گروه‌های اجتماعی خشم خود را با شدت بیشتری ابراز می‌کنند و برخی گروه‌ها با شدت کمتری. همانطور که در ابتدای این یادداشت گفته شد شهروند عاصی در رخنه‌ها و شکاف‌های اجتماعی امکان رشد پیدا می‌کند. گسیختگی اجتماعی میدان وسیعی برای شهروند عاصی فراهم می‌کند. به عبارت دیگر، ظرفیت اعتراضی در جامعه ایران به سبب گسیختگی اجتماعی در حال افزایش است.

اقشار و لایه‌های گوناگون اجتماعی به علل مختلف از شرایط جامعه و زندگی خود رضایت ندارند. منابع نارضایتی متعدد و متکثر است. شهروند عاصی از وضعیت زندگی‌ای که بر او تحمیل شده، ناراضی است. بخش‌هایی از جامعه از شرایط اقتصادی ناراضی‌اند. بخش‌هایی به خاطر نابرابری و تبعیضی که در مورد آنها اعمال می‌شود از وضعیت جامعه رضایت ندارند. تبعیض علیه زنان، نابرابری منطقه‌ای، توزیع نابرابر فرصت‌های تحصیلی (مثل وجود سهمیه‌ها)، فساد و ناکارایی بوروکراسی و….هر یک می‌تواند زمینه‌ای برای تشدید نارضایتی باشد.

با در نظر گرفتن این عوامل در مورد آینده چه می‌توان گفت؟ به نظر می‌رسد با توجه به اعتراضاتی که در پی افزایش قیمت بنزین شکل گرفت، دولت به خاطر نگرانی از پیامدهای ناخواسته تا مدت‌ها نتواند تصمیم جدی در مورد مشکلات اساسی بگیرد. از پیش هم نشان داده است که تمایلی برای اتخاذ سیاست‌های بنیادین ندارد. فضای بی‌اعتمادی هم بی‌تصمیمی را تشدید خواهد کرد. در نتیجه، وضعیت به همین صورت ادامه خواهد یافت و مشکلات کماکان باقی خواهند ماند. از طرف دیگر، ظرفیت اعتراضی هم‌چنان بالاست چون وضعیت زندگی بخش بزرگی از مردم به سختی پیش می‌رود. شرایطی که در بالا اشاره شد مثل شکنندگی زندگی، تشدید افزایش مشکلات و … نیازمند تصمیمات و سیاست‌های بنیادین و جدی است که فعلا احتمال بالایی برای اتخاذ آن‌ها وجود ندارد. ضعف انسجام سیاسی هم امکان تصمیم‌گیری‌های جدی را کمتر می‌کند. به نظر می‌رسد هم‌چنان اعداد پیشین در این معادله قرار داده می‌شوند و در نتیجه، پاسخ‌ها همانی است که قبلا بود.

 


*محسن گودرزی، جامعه‌شناس، بیشتر به خاطر راهبری پیمایش‌های موج دوم و سوم ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان شناخته شده است. تحلیل او، پیش از این، در روزآروز به نقل از شماره شصت‌وسوم ماهنامه اندیشه پویا در آذر و دی ۱۳۹۸منتشر شده است.

[1] مفهوم شهروند را بیشتر از جهت آن به کار می‌برم که فرد یا گروه اجتماعی در پی دستیابی به حقوقی است که از آن محروم شده است. حقوقی که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده ولی افراد و گروه‌های اجتماعی آن را پایمال شده و نادیده انگاشته شده می‌دانند. برای این مفهوم می‌توان جایگزینی مثل انسان عاصی و یا سوژه عاصی را هم به کار برد ولی تصور می‌کنم اعتراض فرد و گروه‌های اجتماعی به نادیده انگاشته شدن حقوق خود به عنوان عضو ملت با مفهوم شهروند بیشتر منتقل می‌شود. کمال اطهاری مفهوم شهروندزدایی را به عنوان خصلت اصلی سیاست‌های اقتصادی اجتماعی به ویژه در حوزه شهری به کار می‌برد. به این معنا شهروند عاصی را می‌توان مقاومت در برابر شهروندزدایی معنا کرد. از این نظر سوژه عاصی هم می‌تواند به عنوان معادل این مفهوم به کار رود.

[2] محسن گودرزی، «روندهای گسیخته‌ساز» صص 481-496 در «همبستگی اجتماعی و نابرابری؛ دومین گزارش وضعیت اجتماعی ایران 1388-1396» (جلد یکم)، مدیر علمی میرطاهر موسوی، انتشارات آگاه، 1397

[3] جمعیت جوانانی که بیکارند و درگیر آموزش و مهارت‌آموزی نیستند.

خروج از نسخه موبایل