اولین نیاز و پیششرطی که هم به حل فساد و هم به توسعه شفافیت کمک میکند، این است که ساختارهای فسادزا از بین برود. یعنی سیاستگذاریهای دولتی، به گونهای نباشد که خود سرمنشأ و عامل ایجاد فساد باشد. در مقابله با فساد یک راه این است که ما سیاستهای فسادزا را از بین ببریم و راه سختتر این است که ما در سیاستگذاریها توجهی به فضای فسادزا نداشته باشیم و سیاستهای فسادزا ایجاد کنیم و بعد که فساد ایجاد شد، دنبال فاسد بگردیم!
در دنیای مدرن عملاً برای از بین بردن فساد، به اقتصاد آزاد روی آوردهاند. مکانیسم اقتصاد آزاد و بازار خودبهخود به شفافیت منجر میشود و عملاً این دو تا حدودی لازم و ملزوم همدیگر هستند. یعنی شما اگر بخواهید شفافیت را توسعه دهید احتیاج به مکانیسم اقتصاد آزاد دارید و اینکه بازارها کار خود را انجام دهند. نکته دوم اینکه برای آنکه بازارها کارشان را درست انجام دهند، شما احتیاج دارید که شفافیت بیشتر شود و عدم تقارن اطلاعات را کم کنید. یعنی یک بازخورد مثبت بین توسعه شفافیت و مکانیسمهای بازار در اقتصاد ایجاد میشود.
کیفیت سیاستگذاری اقتصادی یکی از پیششرطهای اصلی در بحث مقابله با فساد است و متاسفانه کیفیت سیاستگذاری اقتصادی در کشور ما بسیار پایین است. وقتی کیفیت سیاستگذاری پایین است، دولت نمیتواند کاری در مساله شفافیت از پیش ببرد. میتوان مثلثی را در نظر گرفت که در مساله سیاستگذاری سیاستمدار باید دانش حل مساله را داشته باشد، بخواهد این مساله را حل کند و توانایی و اقتدار حل مشکل را داشته باشد. وقتی کیفیت سیاستگذاری پایین میآید سیاستگذار نه دانش تشخیص مشکل را دارد، نه میتواند آن را حل کند و نه اقتدار کافی برای حل مشکل را دارد.
وجود فساد و رانتهای بسیار در بدنه دولت و دیگر نهادها و انتشار اخبار آن، اعتماد عمومی را کاهش داده است. سرمایه اجتماعی چیزی است که یکباره از دست میرود منتها ساختن آن امری تدریجی و زمانبر است. دولت یکباره نمیتواند اعتماد عمومی از دسترفته را برگرداند. باید جدیت خود را به مردم نشان دهد. اقدامات زیادی وجود دارد که دولت میتواند انجام دهد. یکی از آنها تغییر چهرههای موجود همیشگی و انتخاب چهرههای جدید است. ساختن سرمایه اجتماعی برای دولت مستقر کار بسیار دشواری است.
اگر اصول حکمرانی خوب رعایت شود، عملاً مقدمهای میشود برای آنکه شفافیتی که ما در تلاشیم آن را توسعه دهیم به کار بیاید. منتها واقعیت این است که این فرآیند، یک فرآیند کاملاً زمانبر است و یکباره حاصل نمیشود. هم مردم کمکم باید رویه مقابله با فساد و ایجاد شفافیت را باور کنند و هم اینکه دولت و حاکمیت به این مساله عادت کنند و هم آنکه رسانههای ما به این روند گرایش پیدا کنند و یاد بگیرند که از این شفافیت چگونه میتوان استفاده کرد. آیا شفافیت در فضای رسانه، منجر به روزنامهنگاری تحقیقی میشود؟
زمانی که ساختار آماده شفافیت نیست یا ضرورت شفافیت را درک نمیکند یا آن را علیه خود میداند، دستور دادن و امر کردن به شفافیت شاید کاری از پیش نبرد. به هر حال بخشی از وظیفه حاکمیت هم این است که برای اطلاعرسانی تلاش و فضا را آماده کند. فضاسازی بخشی از کاری است که هم دولت باید انجام دهد و هم رسانهها در این مسیر کمک کنند. فکر میکنم در اینجا ما نیاز به یک اجماع داریم و نیاز داریم عقلای قوم و نخبگان اقتصادی و سیاسی دور هم بنشینند و به اجماع برسند تا آنوقت بر مبنای آن اجماع کار کنند.