با گسترش روند مدرنیزاسیون و تشدید فرایند شهرنشینی، عوارض و پیامدهایی به وجود آمده است نظیر حاشیه نشینی، بیخانمانی و کارتنخوابی. در این نوشتار کوتاه به ابعاد مختلف پدیده کارتنخوابی خواهیم پرداخت.
تعریف: همانطور که از وجه تسمیه آن بر میآید به نوعی از زندگی بی خانمانی و بی سرپناهی اشاره دارد که افراد برای پوشش خواب خود (زیر انداز و رو انداز) از کارتن و مقوا استفاده میکنند. اما در واقعیت و الزاماً کارتنخوابها از پوششهای دیگری ( پارچههای مندرس، تکههای چادر برزنتی، نایلون و….) استفاده کنند. در کل افراد بی خانمان و بی سرپناهی که آواره خیابانها هستند و معمولاً شبها در پیاده روها، اماکن متروکه و مخروبه، ساختمانهای نیمه کاره و… به سر میبرند، پدیده کارتنخوابی را به نمایش میگذارند. مشخصه بارز آنان، فقدان فضایی یا نداشتن سرپناه است.
صُور رایج در جامعه ما: پدیده کارتنخوابی در ایران ضمن دارای وجوه اشتراک با کارتنخوابی در دیگر کشورها، دارای وجوه خاص و ویژه خود نیز میباشد. معمولاً افرادی کارتنخواب دچار «طرد اجتماعی» شده اند (از طرف خانواده، دوستان، خویشاوندان، همکاران و…) و «احساس تعلق اجتماعی» در آنان بسیار کم است. برخی آمارها به حدود ۲۵۰۰۰ کارتنخواب در کلان شهر تهران اشاره دارد که آمار بسیار نگران کننده ای است. ضمن اینکه کارتنخوابی در ایران با مختصاتی نظیر اعتیاد، آلودگی به ایدز و هپاتیت و…، بی تفاوتی اجتماعی،سربار بودن و طفیلی بودن و… همراه است. پژوهشهای اخیر خبر از وقوع «زنانه شدن» پدیده کارتنخوابی میدهد و تعداد زنان بی خانمان و کارتنخوابی رو به افزایش است. الان شهرداری تهران دارای گرمخانههایی است که شبانه حدود ۵۰۰۰ نفر بی خانمان را در خود جای میدهد. ولی این کافی نیست. ضمن اینکه این آمارها واقعاً نگران کننده است.
کارتنخوابی و اعتیاد: واقعاً چه بین کارتنخوابی و اعتیاد چه رابطه ای وجود دارد؟ اگر با زبان منطقیون( علمای منطق) سخن بگوییم، بین این دو پدیده نسبت«عموم و خصوص من وجه» برقرار است. به این شکل که برخی کارتنخوابها معتاد هستند، برخی کارتنخوابها معتاد نیستند. برخی معتادان کارتنخواب هستند و برخی معتادان کارتنخواب نیستند. از نظر جامعه شناختی بیش از اینکه بین اعتیاد و کارتنخوابی رابطه علت و معلولی باشد، رابطه دیالکتیک برقرار است.یعنی هر دو بر روی هم تأثیر میگذارند و برهمکنش دارند و همدیگر را تشدید میکنند. در بسیار از مواقع فرد معتاد به خاطر طرد از خانواده و از فرط بی پناهی و بی سرپناهی به کارتنخوابی روی میآورد و در برخی مواقع فرد بی خانمان و کارتنخواب به خاطر قرار گرفتن در چنین محیطی آسیب زایی و در ارتباط و کنش با معتادان، به سلک اعتیاد در میآید. از نظر ما برای تعیین علل کارتنخوابی نمیتوان فقط بر روی یک علت تأکید کرد. زیرا کارتنخوابی یک پدیده فرهنگی اجتماعی است و معلول و نتیجه علل و عوامل متعددی است که از برهمکنش و تعامل این علل مختلف، معلولی به نام کارتنخوابی زائیده میشود. از نظر ما چند عامل در شکل گیری و تشدید پدیده کارتنخوابی مؤثرند: ۱- اعتیاد به مخدرها و الکلیسم،۲- نقایص و ناتوانیهای جسمی و روانی، ۳-ناتوانی در همونایی و سازگاری با محیطهای جدید.در کل باید بگوییم که در تحلیل مسائل اجتماعی نباید موضوع را تک علتی دید و تک علتی تحلیل کرد. جامعهشناسان پدیدههای اجتماعی را معلولِ علل و عوامل مختلفی میدانند(تعیّن مرکب) و فقط بر روی یک عامل انگشت تأکید نمیگذارند.
نهادهای مسئول:
نهادها و سازمانهای متعددی به لحاظ قانونی متولی و مسئول هستند. اما در کل وحدت رویه و شکل برخورد و روش حل مسأله منسجمی وجود ندارد. شهرداری، سازمان بهزیستی، نیروی انتظامی، وزارت کشور، وزارت رفاه و… از سازمانها و نهادهایی هستند که میبایست بیشترین مسئولیت را در این قضیه داشته باشند. متأسفانه چیزی که الان مشهود است نوعی پاسکاری و از زیر بار مسؤلیت شانه خالی کردن در بین برخی نهادهای متولی وجود دارد و هر کدام دیگری را مقصر و کم کار جلوه میدهد. ضمن اینکه ما از یک ظرفیت بزرگ در این حوزه یعنی سازمانهای مردم نهاد(N.G.Os) غفلت کرده ایم. سمنها در این مورد بسیار میتواند به ما کمک کند. در کنار آن میتوان از توان علمی جامعه شناسان، مددکاران اجتماعی، مشاوران و تحلیلگران اجتماعی استفاده کرد. در کل حل مسأله کارتنخوابی یک عزم ملی با نگاه «توسعه محور» لازم دارد.
نگاه شهروندان نسبت به کارتنخوابها: مردم و شهروندان نگاه واحد و تحلیل واحدی از این مسأله ندارند. میتوان این موضوع را در یک طیف یا پیوستار مشاهده کرد: از احساس تنفر و انزجار، بی تفاوتی، رقت و دلسوزی، اقدام عملی و… در قسمتهای مختلف این پیوستار قرار دارد. از نظر ما یک شهروند مسئول و خودگاه نمیتواند به راحتی از کنار این پدیده ومسأله اجتماعی بگذرد. عواطف انسانی و آموزههای دینی مشوقها و انگیزههای خوبی هستند که شهروندان نسبت به این موضوع بی تفاوت نباشند.
جوامع دیگر: در کشورهای مختلف، این وضع بستگی به سطح توسعه آن جامعه و کشور متفاوت است. در برخی کشورهای توسعه نیافته و فقیر، کارتنخوابها سربار و طفیلی جامعه هستند و معمولاً اقدام چندانی هم برایشان صورت نمیگیرد. در برخی کشورها که دارای سیستم «دولت رفاه» هستند، دولتها موظفند که نسبت به حوزه مسائل اجتماعی سرمایه گذاری کنند و اقدامات رفاهی، حمایتی و درمانی مناسبی را لحاظ میکنند و اورژانسهای اجتماعی با مددکاران خبره به رفع این معضل میپردازند. ضمن اینکه در اینگونه جوامع، سازمانهای مردم نهاد یا همان(N.G.Os) نقش بی بدیلی دارند. در واقع N.G.Os به عنوان نیروی مؤثر و کارامد به موضوع ورود میکنند و از توان و تخصص خود برای کاهش و حل این مسأله استفاده میکنند.
کارتنخوابی و «مسئله اجتماعی»
ما به عنوان یک جامعه شناس و تحلیل گر مسائل اجتماعی بر این باورم که در درجه اول باید کارتنخوابی را به عنوان یک «مسأله اجتماعی» در نظر گرفت. منظورم مسأله اجتماعی به معنی فنی و تخصصی کلمه. جامعه شناسان معمولاً مسأله اجتماعی را «وضعیت اظهار شدهای میدانند که با ارزشهای شمار مهمی از مردم مغایرت دارد و معتقدند باید برای تغییر آن وضعیت اقدامی کرد.»(رابینگتن و واینبرگ،۱۳۹۲: ۱۳و۱۲) کارتنخوابی میتواند به عنوان یک مسأله اجتماعی تحلیل و تبیین شود. با انطباق آن بر اجزای چهارگانه تعریف فوق (۱- وضعیت اظهار شده، ۲- مغایرت با ارزشها، ۳- شمار مهمی از مردم و۴- اعتقاد به اقدام برای تغییر وضعیت)، موضوع را اینگونه تحلیل میکنیم: ۱- وضعیتی است که وجود دارد و قابل کتمان نیست و واقعیت اجتماعی امروز جامعه ماست و آمارهای رو به رشدی دارد.،۲-کارتنخوابی با ارزشهای اجتماعی و انسانی ما نظیر کرامت انسانی، حقوق شهروندی، منزلت افراد، عطوفت اسلامی، … مغایرت دارد.۳- برای شمار مهمی و غالب مردم ما با هر طبقه اقتصادی — اجتماعی و از هر گروه قومیتی و…، منزلت و شأن انسانی بسیار ارزشمند است و با رشد کارتنخوابی، عموم مردم احساس میکنند که ارزشهای اجتماعی و انسانیشان در معرض خطر قرار گرفته است. ۴- این دغدغه و اعتقاد و باور عمومی نزد مردم و مسئولین و کارشناسان و رسانهها وجود دارد که باید هر چه سریعتر اقدامی انجام داد و این وضعیت را تغییر داد. در کل برای کلیه کسانی که در هر لباس و جایگاهی، به نوعی دغدغه و دلآشوبه مسائل اجتماعی را دارند، درمان مسأله اجتماعی کارتنخوابی یک ضرورت انکار ناپذیر و اجتناب ناپذیر است.