این مقاله قصد دارد تا با واکاوی مفاهیم تاریخی و بنیادین دانشگاه -از مفهوم افلاطونی آکادمی تا مفهوم دانشگاه کانتی- نشان دهد که (الف) چگونه این پدیده در تاریخ دانش بشری قوامیافته است؟ (ب) پدیده دانشگاه، ایده کدامیک از علوم بود؟ (ج) چه کسانی در چه سطوحی توان اندیشیدن به دانشگاه را دارند؟ مسئله ما(ایرانیان) در مقابل پدیده دانشگاه چیست؟
آکادمی، از آغاز تاریخ فلسفه، همواره جزء مهمترین موضوعات قابلتأمل فیلسوفان بوده است. افلاطون، هم روش مواجهه علوم مختلف و هم تبیینِ سازوکار تربیت اجزاء مختلف جامعه را در درون آکادمی طرح اندازی کرد. در عصر جدید، مفهوم و جایگاه دانشگاه بهمثابه پایگاه علم و نیز نحوه تعاملش با دیگر اجزاء جامعه، ریشه در مفهومِ افلاطونی آکادمی دارد. در قرن سیزدهم میلادی با تأثیر ارسطو و ارسطوئیان دانشگاههای آکسفورد، بولونیا و پاریس تأسیس میشود تا مسیر دانش قوام درخوری یابد.
ما بر آنیم تا با بازخوانی مجدد از ایده آکادمی افلاطونی و مدرسهای ارسطویی، ریشههای دانشگاه در عصر مدرن را که با اندیشههای کانت شکل یافته است، موردبررسی قرار دهیم؛ و نشان خواهیم داد که چگونه نقطه آغاز مفهوم دانشگاه، از کانت آغاز شد. و در انتها با تحلیل متافیزیک نا-آگاه درصدد خواهیم بود تا راه جدیدی را برای اندیشیدن به دانشگاه خودمان بگشایم.
مطالعه آنلاین و دانلود PDF: