• نویسندگان
  • نویسنده مهمان
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • آدرس‌های جدید دسترسی به Sci-hub ، Libgen و Zlib
سه‌شنبه18 بهمن 1401
انگاره؛ رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
  • تحلیل
    • جامعه
    • سیاست‌گذاری اجتماعی
  • رویداد
  • مدرسه
    • سیاستگذاری اجتماعی
    • جامعه شناسی
    • مددکاری اجتماعی
    • فرهنگ نامه
  • کتابخانه
    • مقاله
    • کتاب
    • ژورنال
    • مجله
  • رسانه
    • فیلم
    • عکس اجتماعی
    • اینفوگرافیک
    • صوتی
  • ورود
نتیجه‌ای یافت نشد.
مشاهده تمام نتایج
انگاره: رسانه علوم اجتماعی
  • تحلیل
    • جامعه
    • سیاست‌گذاری اجتماعی
  • رویداد
  • مدرسه
    • سیاستگذاری اجتماعی
    • جامعه شناسی
    • مددکاری اجتماعی
    • فرهنگ نامه
  • کتابخانه
    • مقاله
    • کتاب
    • ژورنال
    • مجله
  • رسانه
    • فیلم
    • عکس اجتماعی
    • اینفوگرافیک
    • صوتی
نتیجه‌ای یافت نشد.
مشاهده تمام نتایج
انگاره؛ رسانه علوم اجتماعی و سیاستگذاری اجتماعی
نتیجه‌ای یافت نشد.
مشاهده تمام نتایج

چرا اخلاق و انصاف در بازار کمرنگ شده است؟

محسن جلال پور

به‌دست تحریریه انگاره
2 آذر 1401
در جامعه
0
vakil bazar shiraz
305
اشتراک
1.5k
بازدید
انتشار در فیس‌بوکانتشار در توییترانتشار در تلگرامانتشار در واتساپانتشار در لینکدین

سال ۶۰ دیپلم گرفتم و شوق دانشگاه را داشتم اما انقلاب فرهنگی باعث توقف فعالیت دانشگاه‌ها شد.برخی دوستان توصیه کردند تا دانشگاه‌ها دوباره آغاز به کار کنند، بهتر است به کاری مشغول شوی. اولین جایی که به ذهنم ‌رسید حجره مرحوم پدرم بود اما راستش ترجیح دادم کاری مستقل از ایشان دست و پا کنم.
پدرم ساختمان چند طبقه‌ای در میدان ژاندارمری کرمان داشتند که قبل از تولد من ساخته بودند. من و برادرم به ذهنمان رسید با برداشتن برخی دیوارها و ایجاد چند تغییر می‌توان آنجا را به یک فضای تجاری خوب تبدیل کرداز پدر اجازه گرفتیم و چند مغازه احداث کردیم. وقتی مغازه‌ها آماده شد تصمیم گرفتیم دو مغازه را به فروش وسایل کودک اختصاص دهیم. آن روزها به گمانم چنین فروشگاهی در کرمان دایر نبود و پیش خودمان گفتیم احتمال موفقیت این کار زیاد است.
پیش مرحوم پدرم رفتیم تا اجازه بگیریم. پذیرفتند اما گفتند مغازه را به شرطی می‌دهم که کرایه‌اش را بپردازید. راستش متعجب شدیم و اعتراض کردیم.
گفتند؛ هر چیزی حساب و کتاب خودش را دارد،درست نیست مغازه را رایگان در اختیارتان بگذارم و سهمی به خواهر و برادرانتان ندهم. می‌دانستیم چانه زنی بی‌فایده است و این جزو اصول ایشان است و از تصمیم خود منصرف نمی‌شوند.پرسیدم چقدر باید اجاره بدهیم؟ گفتند: بابت دو باب مغازه باید دو هزار تومان در ماه بپردازید. پذیرفتیم و شروع به کار کردیم.
یک ساعت فروشی و مدتی بعد فروشگاه لوازم خانگی و بعدها فروشگاه شیشه و کریستال هم کنار مغازه ما شروع به کار کردند.
کم کم کاسبی‌مان رونق گرفت اما کسب و کار ساعت فروش خوب نمی‌چرخید.
یک روز پدرم و ساعت فروش را مشغول صحبت دیدم. پدرم که رفتند،ساعت فروش خوشحال و خندان آمد و شروع کرد به تعریف و تمجید از پدرم. گفت: برای پدرت توضیح دادم که شرایطم سخت است و احتمالا ناچار شوم مغازه را تعطیل کنم.پدرت گفتند؛ لازم نیست این کار را بکنی، چندماهی کم تر کرایه بده تا وضعت بهتر شود.
ته دلم زرنگی‌اش را تحسین کردم و دوباره یاد سخت گیری پدرم افتادم.انتظار داشتم از من اجاره نگیرند تا کمی شرایطم بهتر شود.
چند روزی گذشت تا این که پدرم را دیدم.گفتم؛ شنیدم اجاره مغازه همسایه را کم کرده‌اید.چه می شود اگر اجاره من را هم کم کنید؟
گفتند نه، اجاره شما همان دو هزار تومان است.
گفتم چه دلیلی دارد؟ مگر من پسر شما نیستم؟ چرا اجاره ساعت فروش را کم کردید اما حاضر نیستید اجاره من را کم کنید؟
به صراحت گفتند؛ اگر نمی‌خواهی و به دردت نمی‌خورد مغازه را خالی کن، برایش مشتری دارم. گفتم؛ اگر با این قیمت‌ها اجاره می‌کنند چرا از ساعت فروش این مبلغ را نمی‌گیرید؟ گفتند؛ اگر اینقدر ناراحتی که داری علیه همسایه ات صحبت می‌کنی، بنشین تا برایت توضیح دهم.
دقیقا به خاطر دارم ؛ آن شب برای این‌که بگویند در بازار، همسایه باید هوای همسایه‌اش را داشته باشد، خاطره‌ای از مادرم تعریف کردند.
گفتند؛قدیم‌ها در راسته بازار، دو حجره روبروی هم بودند که هردو پارچه می‌فروختند. معروف بود که این دو، مشتریان خود را به همدیگر تعارف می‌کنند. یعنی اگر یکی از آنها می‎دید همچراغی‌اش فروش کمتری داشته،مشتریانش را به سمت او می‌فرستاد. یک بار مادرتان برای خرید پارچه به یکی از این دو پارچه فروش مراجعه می‌کند،پارچه‌ای را انتخاب کرده و از فروشنده می‌خواهند چند متر قیچی کند. بزاز که می‌داند همچراغی‌اش امروز کمتر مشتری داشته،مادرتان را به حجره او می‌فرستند. مادرتان می‌گویند شما که از همین پارچه دارید چرا باید از مغازه روبه‌رو بگیرم؟ مرد بزاز می‌گوید؛ حقیقت این است که همچراغم از صبح تا الان فروش کمی داشته اما من به قدر روزی‌ام فروخته‌ام. به این ترتب مادرتان به حجره رو به رو مراجعه می‌‍‌کند و از او پارچه می‌خرد.
آن روز مرحوم پدرم من را به این دلیل که به همچراغم حسادت کردم، شماتت کردند. خواستند بگویند رعایت همچراغی و هم صنفی و از همه مهم‌تر منصفانه عمل کردن در بازار یک اصل خدشه ناپذیر است.اینها نشانه این است که بازاریان قدیم خیلی به اخلاق کسب وکار پایبند بودند.
اعتقاد داشتند باید هوای همچراغ و همکار را داشت و باید دسته‌جمعی پیشرفت کرد. اعتقاد جدی داشتند که بازاری که در آن اخلاق و انصاف رعایت شود، با خیر و برکت‌تر است. این روزها حتما این جمله را زیاد شنیده‌اید که می‌گویند؛ پول‌ها خیر و برکت ندارد. قطعا اگر این جمله را به یک بازاری قدیمی مثل پدرم بگویید، خواهد گفت؛ بی‌برکتی پول، نتیجه پشت کردن بازاری به اخلاق و انصاف است.

برچسب‌ها: اخلاق بازاریبازارپولدانشگاهمحسن جلال پور
یادداشت قبلی

غیاب “پرسش” در قطع تاریخی

یادداشت بعدی

تاثیر شرایط امروزی اقتصادی در کشور بر افزایش جرایمی مانند سرقت

یادداشت بعدی
تاثیر شرایط امروزی اقتصادی در کشور بر افزایش جرایمی مانند سرقت

تاثیر شرایط امروزی اقتصادی در کشور بر افزایش جرایمی مانند سرقت

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در پاسخ به پرسش: روشنگری چيست؟

در پاسخ به پرسش: روشنگری چيست؟

جنبش‌های اجتماعی اینترنتی از نظر کاستلز *

جنبش‌های اجتماعی اینترنتی از نظر کاستلز *

تأملی پیرامون روایی یا ناروایی اعدام

تأملی پیرامون روایی یا ناروایی اعدام

زیستنِ وفادارانه

زیستنِ وفادارانه

چکیده کتاب « قدرت بی قدرتان»

چکیده کتاب « قدرت بی قدرتان»

© 1397-1401 | انگاره - کپی‌برداری از انگاره آزاد است. در صورت امکان پیوند به منبع انجام شود.

  • تحلیل
  • رویداد
  • مدرسه
  • کتابخانه
  • رسانه
نتیجه‌ای یافت نشد.
مشاهده تمام نتایج
  • تحلیل
    • جامعه
    • سیاست‌گذاری اجتماعی
  • رویداد
  • مدرسه
    • سیاستگذاری اجتماعی
    • جامعه شناسی
    • مددکاری اجتماعی
    • فرهنگ نامه
  • کتابخانه
    • مقاله
    • کتاب
    • ژورنال
    • مجله
  • رسانه
    • فیلم
    • عکس اجتماعی
    • اینفوگرافیک
    • صوتی

© 1397-1401 | انگاره - کپی‌برداری از انگاره آزاد است. در صورت امکان پیوند به منبع انجام شود.

Welcome Back!

Login to your account below

Forgotten Password?

Retrieve your password

Please enter your username or email address to reset your password.

Log In