نگاهی اجمالی به علل توسعه نیافتگی ایران از دید صاحبنظران

سعید روحانی

falling off chart

در این نوشته انگاره به سراغ دیدگاه‌های چندی از صاحب‌نظران حوزه علوم اجتماعی و سیاسی رفتیم که علل توسعه‌نیافتگی ایران را حلاجی کنند.

دکتر حسین بشریه

اودر کتاب موانع توسعه سیاسی در ایران می کوشد تا موانع تاریخی و ساختاری ضعیف مدنی و سیاسی در ایران را عامل اصلی توسعه نیافتگی ایران قلمداد کند. وی در تمام طول کتاب سعی می کند تا ساختار قدرت سیاسی، شکاف ها و چند پارگی های اجتماعی، فرهنگی در ایران به عنوان موانع اصلی توسعه معرفی کند . به بیان دیکر استدلال اصلی بشریه این است که شکل گیری ساخت دولت همراه با گسترش چند پارگی های اجتماعی و فرهنگی وعدم وجود وحدت ملی و تداوم و تقویت فرهنگ پدر سالارانه مانع اصلی توسعه سیاسی در ایران بوده است.

علی رضا قلی

او در کتاب جامعه شناسی نخبه کشی بحث پیرامون علل عقب ماندگی ایران را بطور مبسوط مورد بررسی عمیق قرار داده است نویسنده آن معتقد است که کارهای اجتماعی نه خلق الساعه است و نه انفرادی که به توان آن را به طور جداگانه مورد بررسی قرار داد. فرهنگ ما عادت دارد تحلیل اوضاع اجتماعی، ملی و بین المللی را با مدل هایی ساده، سطحی و عامیه انجام دهد و تمام نارسایی های اجتماعی از جمله توسعه نیافتگی را به استبداد و استبداد را نیز در خود خواهی افراد و خودپسندی و بی تقوایی و قدرت طلبی افراد خلاصه کند.

سید محمد خاتمی

او در کتاب « آئین اندیشه در دام خود کامگی » مهمترین علت توسعه نیافتگی در ایران را وجود دولت های خودکامه معرفی می کند وی حوزه سیاست و اندیشه سیاسی در جهان اسلام را به سه دوره تقسیم می کند و ضمن بر شمردن اوصاف هر یک از دوره ها و نیز کنار گداشتن دوره ارسال شریعت و حاکمیت روح شریعت بر ساختار قدرت ، دوره دوم و سوم را دوره شکل گیری حکومت های خودکامه در جهان اسلام و از جمله ایران می داند با این تفاوت که ویژگی دوره دوم را شکل گیری دولت های خودکامه بر پایه سلحشوری قوم غالب و نیروی متکی بر قدرت قبیله دانسته ولی مبنای قدرت حکومت های خودکامه در دوره سوم را اتکا به قدرت خارجی معرفی می نماید وی معتقد است توسعه نیافتگی سیاسی علت و علل توسعه نیافتگی در سایر زمینه هاست.

سید جمال الدین اسدآبادی

وی معتقد بود آگاهی بر آزادی مقدم است و تا مسلمانان به مرتبه از آگاهی دینی، تاریخی و ملی نرسد نه قادر اند با استعمار، استبداد و عقب ماندگی و انحطاط بستیزند و نه ستیزشان در نهایت کارآمد و گره گشا خواهد بود . وی نخستین کسی بود که به صورت دقیق و عمیق این اندیشه را تبلیغ کرد که مسلمانان پیش از هر چیزی نیازمندند خود را به عنوان انسانهایی عاقل و خردمند و دارای عزت و عظمت بشناسند و بعد به دیانت و ارزش های دینی و منابع اصلی مذهب خود آگاه شوند در واقع آگاهی های انسان، دینی و تاریخی سه گام مهم نهضت اجتماعی و تمدنی مسلمانان است وی شرایط لازم برای موفقیت مسلمانان در عرصه پیکار با استعمار و استبداد را این گونه بر می شمارد: خود آگاهی انسان -خودآگاهی دینی-خودآگاهی فرهنگی-تربیت اخلاقی و معنوی-شناخت جهان معاصر-اتحاد و یگانگی مسلمانان

محمود سریع القلم

وی با اشاره به اینکه پیشرفت و توسعه یافتگی یک امر درونی است و شرایط مستعد خارجی، تنها عوامل تسهیل کننده‌اند. عوامل عمده توسعه نیافتگی را به این شرح دسته بندی می کند:

۱- ضعف علمی در کلیت جامعه

۲- نازل بودن مقام فکر و اندیشه

۳- تعریف کوتاه مدت از زندگی

۴- غلبه زرنگی‌های کوتاه مدت

۵- محدود بودن دامنه لذات

۶- ضعیف بودن اهداف جمعی

۷- علاقه فراوان به دنیا

۸- ضعف هنر گوش کردن

۱۰- جامعه ضعیف اخلاقی

۱۱-ضعف اساسی در انتقاد و خودانتقادی

و در پایان نتیجه می گیرد که به واسطه حاکمیت روش پروژه ای مهندسی در مدیریت کشور، عوامل نامحسوس توسعه نیافتگی ایران مورد شناخت وبررسی قرارنگرفته اند. روش مهندسی کوتاه مدت در سطح مدیریت و خلقیات نامحسوس و مضر انباشته شده تاریخی، ما را به توسعه یافتگی نخواهند رساند. فرا‌تر از نزاعهای سیاسی، پدیده‌ای به نام کشور وجود دارد. باید بدان توجه شود و اولویت یابد. عقلانیت باید در حدی رشد کند که نزاع سیاسی در جهت تحقق منافع یک کشور باشد.

موسی غنی نژاد

او مهمترین عامل توسعه را وجود یک نظام اقتصاد آزاد مبتنی بر اصل رقابت می داند. به وجود آمدن اقتصاد آزاد، مستلزم وجود یکسری نهادهایی است که مهمترین آنها آزادی‌های فردی، حقوق مالکیت فردی و حکومت قانون به معنی مخالف استبداد است. عامل اقتصادی خودش عامل فرهنگی هم هست. یعنی وقتی در یک اقتصادی آزادسازی انجام می‌دهید، دارید یک فرهنگی را آنجا ترویج می‌کنید، فرهنگ اعتقاد به آزادی فردی و اعتقاد به حقوق مالکیت فردی.به نظر او قانون اساسی و کل حاکمیت با اقتصاد آزاد مخالف نیست. مشکل بیشتر در رده‌های میانی مدیریتی است، آنجایی که مدیران دولتی منفعتشان درگیر است و در برابر انجام اصلاحات مقاومت می‌کنند. وی همچنین اقتصاد متکی بر درآمد های نفتی را نیز از دلایل عدم توسعه می داند.

صادق زیباکلام

او در کتاب “ما چگونه ما شدیم” به تشریح عوامل عقب ماندگی ایران می پردازد از نظر او عوامل موثر در توسعه نیافتگی مشرق زمین و ایران را اینگونه دسته بندی می کند : ۱-کمبود آب وشرایط اقلیمی و جغرافیایی ایران که موجب پراکندگی و دور بودن مناطق محل زندگی انسان ها و نزاع و درگیری بین اقوام می شده ۲- هجوم اقوام وقبایل از بیرون و تاثیر منفی بر ساختار نهادهای اجتماعی ۳- خاموش شدن چراغ علم با به قدرت رسیدن بنی عباس از اواسط قرن هشتم میلادی (دوم هجری) و روی بر تافتن از علوم و دانش به علاوه نا اگاهی از تمدن ها و بی اطلاعی از اجتماعات و اقوام ملل دیگر ۴- قدرت گرفتن توان نظامی و صنعتی غرب از قرن ۱۶ به بعد و برتری کامل غرب در قرن۱۸ در مقابل فرهنگ و تمدن شرق و در جا زدن شرق که در نهایت به سلطه غرب بر مشرق زمین منجر گردید.

خروج از نسخه موبایل