نسل بی سوال

مهدی سلیمانیه

emily morter 188019 unsplash

سؤالی نداریم. این وضعیت عام ِ جامعه ماست. ما با انبوهی از پاسخ‌ها محاصره شده‌ایم. پاسخ‌هایی که معلوم نیست از کجا می‌آیند و چقدر درست‌اند. پاسخ‌هایی برای سؤالاتی که هنوز مطرح هم نشده‌اند. پس از انقلاب، حاکمیت احساس کرده‌است باید همه را “آگاه” کند. تمام جامعه را. تمام دانش‌آموزان را. تمام مردم را. همه باید “بدانند”. چه چیزی را؟ برای چه سؤالی؟ هیچ. گاهی هیچ سؤالی هنوز متولد نشده‌است. اشباع کردن ذهن‌هایی که هنوز گرسنه نشده‌اند.

چرا شاه بد بود؟ هزار هزار جواب برایش ارائه می‌شود: کتاب‌های درسی مملو از جواب به این پرسش‌اند. رسانه‌های رسمی مدام و هر سال، در بهمن، شروع می‌کنند به ارائه پاسخ‌ها. کلاس‌های درسهای عمومی مدام سعی می‌کنند پاسخ ارائه کنند. اما آیا این سؤال را متولد کردیم؟ آیا شاه بد بود؟ همین کار را با استعمار کردیم. با آمریکا. با انگلیس. با جمهوری اسلامی. با جنگ. با روابط دختر و پسر. ما مدام پاسخ حاضر کردیم.

ما، پدر و مادران دلسوز و نگران، حاکمیت، کلاس‌های درس، روشنفکران همه‌چیزدان، حوزویان ِ متعهد، سؤال را در این نسل کشتیم. “ترسیدیم” که مبادا سؤالات متولد شوند. از مواجه‌شدن‌شان با پرسش ترسیدیم. از لحظه‌ی حیرت و حیرانی‌شان ترسیدیم. از سردرگمی‌شان ترسیدیم. از امکان انتخاب ِ پاسخ اشتباه‌شان ترسیدیم. پس شروع کردیم برایشان پاسخ‌ آماده کردیم: پاسخ‌های روشن. پاسخ‌های ساده. پاسخ‌های زیاد. پاسخ‌های مدام.

انقلاب ارتباطات و شبکه‌های مجازی هم اضافه شدند: حالا همه چیز جواب داشت. شما از بین جواب‌های آماده، یکی را بر حسب علاقه‌ات، انتخاب می‌کنی. اما سؤالی در کار نیست. تردیدی در کار نیست. بی‌تابی و حیرانی در کار نیست. منوی پاسخ‌ها آماده‌اند.

به تاریخ که نگاه می‌کنیم اما این پاسخ‌ها نیستند که مانده‌اند. برعکس، پرسش‌ها هستند که تغییر ایجاد می‌کنند. پاسخ‌دهندگان نیستند که اثرگذار می‌شوند: آنان‌که می‌‌پرسند. سقراط، مارکس، ملاصدرا، شریعتی، هانا آرنت، نه فقط به خاطر پاسخ‌ها، که به خاطر پرسش‌هایشان اثرگذار شده‌اند. پرسش‌هایی ویران‌گر. پرسش‌هایی بی‌تاب‌کننده. سؤالاتی که جان‌ت را می‌گیرند.

ما نسلی ساخته‌ایم که احساس می‌کند می‌داند. حتی اگر نداند هم برایش فرقی ندارد. سؤالی ندارد. نه برای موضوع پایان‌نامه‌اش، نه برای زندگی شخصی‌اش، نه برای جمع‌های خانوادگی‌اش. حتی حیرانی‌اش هم سؤال ندارد: نمی‌داند که چطور باید بپرسد؟ چه چیزی را باید بپرسد؟

کار ما، “مسأله‌دار کردن” است. این نسل، این جامعه، بیش از پاسخ، نیازمند سؤال است. نیازمند ِ بی‌تابی ِ ندانستن. نیازمند لحظه‌ی حیران شدن. مسأله‌دار شدن، ترسناک نیست. جامعه‌ای که پس از انقلاب ساخته‌شده‌است ترسناک است: جامعه‌ی بی‌سؤال. نسل ِ بی‌پرسش. بدون پرسش، هر پاسخی، ولو فاجعه‌آمیز، می‌تواند سرنوشت ما باشد. به تصادف. به هوچی‌گری. به کمک ِ رسانه‌ها. ترامپ‌ها و احمدی‌نژادها، زاییده‌ی جامعه‌ی بی‌پرسش‌اند. پاسخ‌هایی برای سؤالاتی که نیست.
آب بس است؛ به تشنگی نیاز داریم

خروج از نسخه موبایل