روز معلم روزی است که دانش آموران از قید و بند سخت قوانین مدرسه رها می شوند و برای ساعتی هر کاری که دلشان بخواهد انجام می دهند بدون آنکه منتظر اخم و تشری تنبیهی باشند. این روز برای معلمینی که زبانی جز زبان تحکم و اقتدار برای کنترل دانش آموران نمی شناسند یکی از سخت ترین و کسل کننده ترین روزها است، روزی که در آن معلمین بیشتر از هر روز سال احساس خستگی می کنند و آرزو دارند چنین مناسبتی از تقویم حذف شود.
سیستم استخدام معلم در ایران از منطق غیر اخلاقی به نام ” شرایط اضطراری” بهره می برد. مسئولان امر به خوبی واقفند که به علت بحران شدید بیکاری در کشور عده ای با هر شرایطی حاضر به پذیرش شغل معلمی خواهند شد، به این دلیل تا می توانند مزایا و حقوق معلمی را سطح پایین قرار می دهند.(به عنوان مثال دریافتی حقوق معلمانی که سال نود و شش به استخدام آموزش و پرورش درآمدند متوسط ماهیانه یک میلیون و دویست هزار تومان بود. حقوقی که حتی هزار توان هم به عنوان کارانه، تقدیر روز معلم و اعیاد یا اضافه کاری و امثالهم که امری مرسوم در ارگان های دیگر است را به خود نمی بیند)
در واقع درآمد ماهیانه یک معلم در ایران از در آمد یک روز، آرایشگر عروس یا جراح زیبایی، دندانپزشک و دلال خودرو کمتر است.
با چنین شرایطی نباید انتظار داشت معلم ها مانند شمعی بسوزند و در کلاس های غیر استاندارد با متونی غیر کارشناسی و کسل کننده و با انبوهی از دانش آموزانی که حوصله شان سر رفته است درس عشق و محبت و احترام تمرین کنند.
نظام «آموزش» و «پرورش» در ایران اگر با همین روند ادامه یابد کم کم باید نام خود را به باشگاه مشت زنی تغییر دهد، نظامی که در آن نه آموزشی صورت می گیرد و نه پرورشی به چشم می خورد.
صورت دفرمه شده معلم خوزستانی توسط والدین یک دانش آموز که چند روز قبل در رسانه ها منتشر شده یا قتل معلم سر کلاس درس در لرستان توسط یکی از دانش آموزان یا کمر شکافته شده معلم جیرفتی با چاقوی دانش آموز در یک سو و توهین ها و کتک های هر روزه برخی معلمین به دانش آموزان در سوی دیگر نهایت کارکرد سیستمی که هدفی جز کشتن توانایی ها و استعادهای دانش آموزان و معلمان ندارد.
سیستمی که در آن دانش آموز و معلم هر دو قربانی هستند، قربانی سخت گیری های بی جا ، قوانین اجباری دست و پا گیر، عدم مشخص بودن حوزه مسئولیت ها، متون ناکارآمد و ….
در این سیستم معلم و دانش آموز نه به عنوان دوست و همراه بلکه به عنوان دشمن و مقابل هم تعریف می شوند.
دانش آموز همیشه معلم را نماد زورگویی و اقتدار بیجایی می داند که می خواهد عقده هایش را سر او خالی کند و معلم هم دانش آموز را موجود بی تربیت و رام نشده ای که باید تادیب شود.