یکی از گرفتاریهای فاجعه آمیز در ایران، این است که سطح دانایی به کار گرفته شده برای قاعده گذاری های اداره امور کشور، به طرز غیر متعارفی پایین است و این موضوع، مربوط به بازتاب ساخت سیاسی و اجتماعی و نظام آموزشی کشور می باشد.
با سه مفهوم روبه رو هستیم که عبارتند از: اقتصاد، دانایی، نهادگرایی که در هر سه مورد با سوء برداشتهای جدی روبه رو هستیم. به لحاظ مفهومی یکی از بزرگرترین بسترها برای سوء برداشتها، این است که مفهوم اقتصاد از نظر تحلیلی یک مشترک لفظی است که تحت این مشترک لفظی با سه ابزار متفاوت تحلیلی روبه رو هستیم. بنابراین وقتی از اقتصاد صحبت می کنیم باید ببینیم که در کدامیک ازسطوح توسعه، کلان یا خرد صحبت انجام میشود. بخش بزرگی از گرفتاری هایی که در ایران در زمینه سیاست گذاری وجود دارد، این است که این سه ابزار با هم خلط میشوند. برای مثال، انتظار داریم که با ابزارهای سطح خرد، مسائل سطح توسعه را حل کنیم.
مفهوم دومی که به آن می پردازیم، مفهوم دانایی است. در موج اول و دوم انقلاب صنعتی، نوآوری و فناوری، عموما کمک کننده یا جایگزین دست و بازوی انسان ها بوده اند اما در موج سوم انقلاب صنعتی، دستاوردهای جدید علم و فناوری، جایگزین مغز انسانها می شوند.
مفهوم سوم، نهادگرایی است. در اینجا نیز باید دقت کنیم که نظام آموزشی ما یک نظام آموزشی حافظه محور است و ساخت سیاسی ما هم یک ساخت سیاسی بیش از حد متمرکز میباشد. در بسیاری از موارد، تئوری و ایدئولوژی با هم خلط می شوند که این عمل، در بسیاری از موارد بحث را از مسیر اصلی خودش خارج میکند. در نظام دیوان سالاری کشور، هیچ نوع الزام نهادی برای ثبت و ضبط تجربیات وجود ندارد. بنابراین دائما در حال آزمون و خطا هستیم. وقتی که میخواهیم در مورد نهادگرایی صحبت کنیم، از زاویه ایدئولوژی به آن نگاه نمی کنیم بلکه از زاویه تئوری به آن نگاه می کنیم، یعنی رقابت بین تئوریها، رقابت بر سر حق و باطل نیست.
نهادگرایان دانش را به دو طبقه ی دانش ثمربخش و دانش بی ثمر تقسیم می کنند. منظور از دانش ثمربخش، دانشی است که به خلاقیت مربوط می شود و این امکان را فراهم می کند که با خلاقیت به موجودیِ جهان اضافه شود که در اقتصاد به آن، تولید محوری می گوییم. دانش بی ثمر بر توزیع مجدد تمرکز دارد یعنی به موجودی جهان اضافه نمی شود. چارچوب نهادی مبتنی بر دانش بیثمر نیز سازمانهای مشخصی را ایجاد میکند. همانند سازمانهای مافیایی که بر توزیع مجدد تاکید دارند. برای اینکه مشاهده کنیم جامعه ای رو به توسعه یا اضمحلال است، باید ببینیم که ساختار نهادی، بیشتر مشوق دانش های ثمربخش است یا بی ثمر؟
چون دانش ثمربخش، دانش مولد است، در دستگاه نهادگرایی جدید، وقتیکه بخواهد راجع به علم و فناوری صحبت کند، از بنگاه تولیدی سخن به میان میآورد. راه نجات اقتصاد ایران، دانایی محوری می باشد که برای تحقق آن، لازم است هزینه فرصت چپاول اموال را بالا ببریم یعنی تجارت پول و دلالی را کم کنیم.