ضربالمثل «در دیزی باز است، حیای گربه کجا رفته؟» را حتماً شنیدهاید. کار حکومت و سیاستگذاری عمومی نباید بر مبنای ضربالمثل باشد و بالاخص نباید بر اساس این ضربالمثل بنا شود اما سیاستگذاری عمومی در ایران به طرز عجیبی بر همین اساس بنا شده است.
سیاستگذار در ایران دیزیهای بسیاری بار گذاشته که هر کدام حاوی گوشتهای بسیار است. سیاستگذار دیزی ارز حاصل از فروش نفت را بار گذاشته که در آن ارز ۴۲۰۰ تومانی هست، صنعت پتروشیمی و فولاد بار گذاشته که به آنها گاز خوراک پتروشیمی با قیمت بسیار ارزانتر از قیمت گاز در بازار واقعی واگذار میکند. سیاستگذار برق را با قیمتی بین حدود دوسوم تا یکچهارم قیمت واقعی به مصرفکننده میدهد (بسته به محاسبه یا عدم محاسبه قیمت سوخت)، بیمهها را به صندوق پرداخت نظام سلامت تبدیل کرده و شأن نظارت بیمه در کنترل هزینههای درمان را به حداقل ممکن رسانده است، و با تضعیف جایگاه نظامهای ارزیابی اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی به سیاستمداران، پیمانکاران و طراحان پروژهها و سازهها اجازه داده است هر جور دلشان میخواهد برای هزینه کردن منابع عمومی و محیطزیست چاله بکنند. اینها همه دیزیهای درباز هستند.
سیاستگذار نظام حقوق و دستمزد را شفاف نمیکند و دسترسی به حقوق مدیران دولتی امکانپذیر نیست. شرکتهای خصولتی ایجاد شدهاند که هم از منابع عمومی و قواعد حاکم بر دولت بهره میبرند و هم نظام پرداخت حقوق و دستمزد و پاداش و بقیه مزایایشان خصوصی است، مصداق عینی شترگاوپلنگ. در دیزی تسهیلات تکلیفی، بورسیه تحصیلی، اختیارات ویژه مقامات برای استخدام نیروی انسانی و همینطور الی آخر نیز باز است.
سیاستگذار علاوه بر دیزیهای اقتصادی، دیزیهای درباز سیاسی هم بار گذاشته است. سیاست در ایران عرصه تریبونهایی است که صاحبانش حق دارند سخن بگویند بیآنکه مسئولیت عواقب و تأثیرات سخن را بپذیرند. سیاست دیزی درباز معادل «اختیار بیمسئولیت» است. اختیار بیمسئولیت آدمی را به بهرهبرداری بیرویه و مطابق میل و سلیقه شخصی از اختیار وسوسه میکند.
آدمها در این «جامعه و سیاست دیزیهای درباز» دائم وسوسه میشوند و شیطان سه شیفت کار میکند. دیزیهای درباز دائم رایحه وسوسهانگیزی در هوا پخش میکنند که آدمها عین گربهای که میان دهها دیزی درباز پرگوشت در حال جوش رها شده باشد، به جوش و خروش میافتند. سیاستگذار درست در همین بلبشو انتظار دارد گربه باحیا باشد. سیاستگذار انتظار دارد ارز با بیش از نصف قیمت بازار آزاد توزیع کند و واردکننده اخلاقمدار از خیر تفاوت قیمت بازار ارز دولتی و آزاد بگذرد، یا مصرفکننده بیتوجه به قیمت برق با رعایت منافع ملی و استانداردهای محیطزیستی مصرف کند.
سیاستگذار همه یافتههای اقتصاد، جامعهشناسی و علوم سیاسی درباره کوتاهمدتنگر بودن آدمی و حتی آموزههای دینی درباره نفعطلبی آدمی و هشدار کتب دینی درخصوص خسرانهای این خصیصه آدمیزاد را نادیده میگیرد و در «جامعه و سیاست دیزیهای درباز» دائم آدمیان را به رعایت اخلاق اقتصادی و اداری توصیه میکند. عاقبت کارش را هم میبیند: جامعهای که هر روز بیشتر از دیروز اخلاقش تحت تأثیر شرایط اقتصادی برآمده از کردار و رفتار سیاستگذار تضعیف شده است.
اخلاق اقتصادی، اداری و سیاسی (همان حیای گربه) و حتی کلیت اخلاق در اکثریت آدمیان، بیش از آنکه تحت تأثیر دانستهها و آموختهها و نصایحی باشد که فرد میخواند و میشنود، از زندگی واقعی و زیست جمعیاش حاصل میشود و عرصه زندگی اقتصادی شاید بیش از هر چیز تعیینکننده اخلاق افراد است. «جامعه و سیاست دیزیهای درباز» که آدمیان در آن دائم وسوسه میشوند، بیاخلاقی را به صورت نظاممند ترویج میکند. اکثریت مردم اخلاق را نه در کتب درسی و پای منبر واعظ، بلکه در جریان زندگی واقعی میآموزند. نمیشود سیاستهای رانتزا داشت، اختیار بیمسئولیت توزیع کرد، قدرت بینظارت پدید آورد و مصرف بیقیمت یا کمقیمت را تسهیل نمود و انتظار داشت جامعه اخلاقی باقی بماند.
اکثریت هتاکان، اختلاسگران، رانتخواران و خلاصه گربههایی که به بیحیایی متهماند، محصول «جامعه و سیاست دیزیهای درباز» هستند. بسیاری از آن دیگران نیز که دست به این کارها نمیزنند فقط خوششانس بودهاند که به آشپزخانه (عرصه قدرت) – که دیزیها را در آن بار گذاشتهاند – راه نیافتهاند، وگرنه آنها نیز راه و رسم بیحیایی را میآموختند یا بهکار میبستند. انتظار عمل اخلاقی در «جامعه و سیاست دیزیهای درباز» آب در هاون کوبیدن است.