نشان پررنگی از درایت عمیق دربارهی وضع اقتصادی کنونی در سخنان عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی ایران، که در پیوند با بستهی ارزی جدید دولت در ساعات پایانی چهاردهم مرداد ۱۳۹۷ ایراد شد دیده نمیشود. نشانهها از این حکایت دارند که دولت کماکان به همان سوگیریهای سابقاش پایبند است. حالآنکه وضع اقتصاد ایران در چند ماه اخیر، به احتمال بسیار قوی، بازتاب ورود رسمی به سطح بالاتری از نخستین مرحله از مراحل چندگانهی اوجگیری بحران کنترلناپذیری است. اقتصاد ایران در اثر ابتلا به گرایشی ساختاری اصولاً سالها مستعد بحران کنترلناپذیری بوده است. پیشترها نمیتوانستیم پیشبینی کنیم که بحران کنترلناپذیری اقتصاد ایران مشخصاً از کدام مقطع زمانی و از مجرای کدام متغیر اقتصادی عملاً درجهی بالقوگیاش کاهش و درجهی فعلیتیافتگیاش افزایش خواهد یافت. اگر فرضیهی ورود اقتصاد ایران به نخستین مراحل بحران کنترلناپذیری را رویدادهای آتی تأیید کنند، بعدها با اطمینان میتوان گفت که بحران کنترلناپذیری از مقطع زمانیِ بهار و تابستان ۱۳۹۷ و از مجرای کاهش بیسابقهی ارزش پول ملی که معلول عوامل پرشماری است حرکت پرشتاب در مسیر فعلیتیابیاش را آغاز کرد.
بااینحال، کاهش بیسابقهی ارزش پول ملی گرچه به احتمال قوی هم موعدِ ورود و هم مجرای تقرب اقتصاد ایران به بحرانکنترلناپذیری را تعیین کرده است اما بههیچوجه علت بنیادی چنین بحرانی نیست. بحران کنترلناپذیری معلول همافزایی بحرانهای عدیدهی زیربناییتری در سپهرهای گوناگون اقتصاد ایران است. مشخصاً، تا جایی که فقط و فقط به بازار پول برمیگردد، اصلیترین علتِ درونماندگارِ کاهش بیسابقهی ارزش پول ملی در بهار و تابستان ۱۳۹۷ و ازاینرو تقرب احتمالیِ اقتصاد ایران به بحران کنترلناپذیری یقیناً خلق حجم بیسابقهای از نقدینگی در دهههای اخیر بوده است.
موضوع بحث من در مقالهی حاضر مشخصاً پیآمد نقشآفرینی حجم عظیم نقدینگی در اقتصاد ایران و تشریح زیانبارترین و تبیین کمزیانترین شیوههای رویارویی با آن است. ابتدا نشان خواهم داد چرا این حجم از نقدینگی دقیقاً در برههی کنونی به عامل تعیینکنندهای در کموکیف حیات اجتماعی در ایران تبدیل شده است. شرح خواهم داد که چرا ضرورت گریزناپذیر تعیین تکلیف با این حجم از نقدینگی عملاً جامعهی ایرانی را با انتخاب عمیقاً سیاسیِ سرنوشتسازی مواجه کرده است که، چه با استمرار نظام سیاسی کنونی و چه با قدرتگیری نیروهای سیاسی دیگری، کموکیف حیات اجتماعی آتی در این سرزمین را بهنوبهیخود رقم خواهد زد. سپس چشمانداز دو نحوهی رویارویی با این حجم عظیم از نقدینگی در اقتصاد ایران را ترسیم خواهم کرد: یکی نحوهی رویاروییِ متعارفی که دولتها تاکنون برگزیدهاند و اکنون دیگر استمرار بهکارگیریاش درجهی بالایی از ظرفیت فروپاشی فابریک اجتماعی را در بطن خود میپرورانَد، دیگری نیز نحوهی متفاوتی از رویارویی که واجد درجاتی از پتانسیل مهارِ برخی پیآمدهای ویرانگرِ نقشآفرینی انبوه نقدینگی در جامعهی ایرانی است. تأکید میکنم که استمرار بهکارگیری نحوهی متعارف رویارویی با نقدینگی در برههی تاریخی کنونی یقیناً اقتصاد ایران را به سطح بالاتری از مراحل اولیهی اوجگیری بحران کنترلناپذیری خواهد کشاند، امری که چهبسا پیآمدهای ویرانگرِ دههاساله برای حیات ایرانی به همراه داشته باشد. نیروهای سیاسی پوزیسیون و اپوزیسیون باید از ورود اقتصاد ایران به چنین ورطهی خوفناکی بهیکسان واهمه داشته باشند.
اجتنابناپذیریِ رویارویی با انبوه نقدینگی
نگاهی بیندازیم به مسیر طیشده. افزایش حجم نقدینگی در اقتصاد کشور طی دهههای اخیر همواره مسبب انبساط پرشتاب تقاضای کلِ اسمیِ اقتصاد کلان شده است. نقدینگی، در حکم ابزار قدرت خرید در بازارهای داخلی، وسیلهی شکلگیری تقاضای کل اقتصاد کلان است. مقابل اینِ حجم از نقدینگی و ازاینرو تقاضای کل در بازارهای داخلی، اما، تجربهی مسیر طیشده نشان داده است که، در اثر خصلتهای ساختاری در اقتصاد ایران، عرضهی کل اقتصاد کلان از طریق تولید داخلی در درازمدت نمیتوانسته است در بهترین حالت بیش از حدود شش درصد افزایش یابد.[۱] ازاینرو، با فرض ثبات نسبی سرعت گردش نقدینگی در درازمدت، شکاف بین تقاضای کل و عرضهی کل اقتصاد کلان به این گرایش داشت که با افزایش سطح قیمتها پر شود. بخشی از این شکاف بین تقاضای کل و عرضهی کل طی دورههای رونق نفتی با بهرهگیری از لنگر اسمی نرخ ارز و اتخاذ سیاستهای درهای باز در تجارت خارجی و ازاینرو اتکا بر واردات پر میشد. با تکیه بر واردات کالاها و خدمات خارجی و افزایش عرضهی محصولات مبادلهپذیر عملاً عرضهی کل افزایش مییافت و با جبران حدی از کسری تولید عملاً بخشی از فشارهای تورمی ناشی از افزایش حجم نقدینگی مهار میشد، اما نه در درازمدت. چنین امکانی برای مهار فشارهای تورمی طی دورههای کسادی نفتی و ازاینرو حدوث تراز منفی حساب تجاری حتا در کوتاهمدت و میانمدت نیز چندان وجود نداشت. افزایش حجم نقدینگی اگر با افزایش عرضهی کل اقتصاد کلان، چه از محل تولید داخلی و چه از محل واردات، همراه نمیشد دیر یا زود در درازمدت به تورم میانجامید. از نمودار شمارهی ۱ میتوان نتیجه گرفت که طی سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۹۴ روندهای درازمدتِ تورم و نرخ رشد نقدینگی با یکدیگر تقریباً همسو بودهاند، ولو با قدری وقفه از سمت نرخ تورم در پیِ نرخ رشد نقدینگی.