حمید سیاح از دیپلماتهای ورزیدهٔ وزارت خارجه بود و او پسر حاج سیاح معروف بود که خاطرات حاج سیاح را اکثرا دوستان خوانده اند…
ملاقات با لنین در اردیبهشت ماه ۱۲۹۹ش صورت گرفته یعنی مقارن با زمانی است که کشتی ژنرال راسکولینیکف و اورژینیگیدزه و قوای بلشویکها وارد انزلی شده و به کمک میرزاکوچک خان پرداختند در همین زمان در تهران از سوی کابینه مشیرالدوله، هیئتی به سرپرستی مشاورالممالک برای به رسمیت شناختن دولت جدید انقلابی لنین و عقد پیمان مودت به مسکو فرستاده میشود و حمید سیاح نیز جزو این هیئت بوده است حمید سیاح در مورد این دیدار با لنین می نویسد:
“…در ساعت مقرر رئیس تشریفات وزارت خارجه به محل اقامت ما آمده و ما را به کاخ کرملین هدایت کرد دو سرباز مسلح از دفتر لنین حراست میکردند پس از امضای دفتر یادبود و گذشتن از اتاقی که قریب به ده ماشین نویس زن در آن مشغول کار بودند و سپس عبور از اتاق کوچکتری که در آن بانویی پشت میز تحریر نشسته بود و ظاهرش نشان میداد که منشی مخصوص لنین است سرانجام وارد دفتر لنین شدیم.
رهبر بزرگ شوروی فورا از پشت میز کارش برخاست و به استقبال مشاورالممالک آمد و اولین سوالی که از او کرد این بود که چه زبانی را برای مکالمه ترجیح می دهد:روسی،فرانسه،انگلیسی یا آلمانی؟….چون لنین به تمامی این زبانها آشنا بود و با آنها مکالمه میکرد. آقای مشاورالممالک زبان فرانسه را انتخاب کردند. لنین به زبان فرانسه خیلی سلیس به سفیر کبیر ایران خیر مقدم گفت و چون در اتاق دو صندلی بیشتر وجود نداشت خودش به اتاق ماشین نویس ها رفت تا دو تا صندلی برای من و نورزاد بیاورد. ولی من نگذاشتم او به تنهایی متحمل این زحمت گردد و در آوردن صندلی ها کمکش کردم.
از سادگی آن اتاق که محل کار بزرگترین سیاستمدار انقلابی قرن بود هر چه بنویسم کم گفته و نوشته ام. در سرتاسر اتاق به غیر از میز تحریر ساده لنین و آن دو صندلی که آورد و یک قفسه کتاب محتوای چند جلد کتاب، چیز دیگری دیده نمی شد. من پهلوی لنین نشستم و آقای مشاورالممالک در صندلی مقابل ایشان.
لنین در حال نشسته آدم قد بلندی به نظر می رسید ولی به محض اینکه از جایش بلند می شد انسان می دید که قدی کوتاه دارد. پیشانی بلندی داشت موهای سرش بور بود و موقع حرف زدن چشمان خود را زل و دقیق به چهره مخاطب می دوخت. انگشتانش کوتاه و بسیار کلفت بودند…
در میان صحبتها، آقای مشاورالممالک از لنین پرسید آتیه دنیا را چگونه می بینید؟
لنین جواب داد:
آقای سفیرکبیر، آسوده خاطر باشید هیچگونه خطری ما را تهدید نمی کند. بورژوازی اروپا با عقد قرارداد ورسای حکم قتل خودش را صادر کرده است. شما بزودی خواهد داد که یک عده از این دول بورژوا دامن ما را برای اخذ کمک خواهند چسبید سرشت سرمایه داری اینست که دوستان دیروز را به دشمنان فردا تبدیل کند…”