مارشال شهروندی را در تکامل سه حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی می داند. حقوق مدنی به آزادی بیان و اندیشه و آزادی های فردی اطلاق می شود. منظور از حقوق سیاسی، حق مشارکت در روندهای سیاسی است و حقوق اجتماعی عبارت است از حق برخورداری از حداقل رفاه و امنیت اقتصادی مانند آموزش، بهداشت و تامین اجتماعی. وی شهروندی را حق همهی اعضای یک جامعه فارغ از جنسیتشان می داند و معتقد است تمام شهروندان در حقوق و وظایف اعطا شده با یکدیگر برابر هستند.
بنابراین برای بررسی میزان تحقق حقوق شهروندی زنان باید میزان تحقق حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی آنان را در جامعه سنجید. آنچه مسلم است زنان در ایران دارای موقعیت برابر با مردان نیستند و این امر سبب می گردد حقوق شهروندی آنان به طور کامل محقق نشود.
آگاهی و مشارکت دو عامل مهم در احقاق حقوق زنان محسوب می شود و تا هنگامی که زنان نسبت به قوانین و حقوق خودشان آگاهی لازم را نداشته باشند و بستر لازم برای مشارکت و حضور در جامعه فراهم نباشد، نمی توانند به حقوق شهروندی خود دست یابند. عوامل مهمی در ایران باعث به وجود آمدن این وضعیت شده است؛ از مهم ترین آنها می توان به ساختار سیاسی مردسالار اشاره کرد. در این ساختار قدرت به انحصار مردان درآمده است و گویی سیاست یک هویت مردانه دارد. در چنین نظامی تفکیک شغل براساس جنسیت صورت می گیرد و زنان در خانه و با وظایف خانهداری به انقیاد در می آیند. به همین جهت زنان فرصت مشارکت در جامعه را از دست می دهند و به دلیل انقیاد آگاهی لازم نسبت به حقوق خود را کسب نمی کنند. عامل دیگری که در به وجود آوردن این وضعیت و تداوم آن نقش دارد مربوط به اندیشه خود زنان است. به این معنی که زنان خود را باور ندارند و تفکیک کار جنسیتی را می پذیرند و احساس بی ارزش بودن می کنند و گمان می برند در حوزهی عمومی اضافی هستند و حتی دیگر زنان را از مشارکت در جامعه و آگاهی نسبت به حقوق خود، منع می کنند. در واقع می توان گفت در چنین حالتی زنان خود سازنده و تداوم بخش جامعهی مردسالار هستند. هرچند این امر نیز محصول جامعهی مردسالار است که زنان در آن علیه یکدیگر هستند و قوانین مردسالار را پذیرفته و علیه هم نیز به کار می برند. در چنین وضعیتی آموزش نقش اساسی و مهمی را در پایان دادن به این وضع و آگاهی بخشی به زنان ایفا می کند. از طریق آموزش زنان می توانند به قوانین و حقوق خود آگاه شوند و نسبت به تغییر وضعیت موجود فعالانه اقدام کنند؛ چرا که بهبود وضعیت زنان صرفا در گرو تغییر قوانین نیست بلکه باید این اعتقاد به برابری در جامعه نهادینه شود و این امر صرفا از طریق تغییر قوانین و ساختارها میسر نمی شود. این امر بیش از بیش نقش آموزش را در تغییر ذهنیت افراد جامعه اعم از زنان و مردان آشکار می کند.
منابع:
تونی فیتزپتریک، نظریه رفاه
آسیب شناسی مشارکت زنان در جامعه معاصر ایران، محسن خلیلی.