در دمکراسیها، میزان رای اکثریت است. اقلیت باید برای اکثری شدن، صبور باشد و در حاشیه بماند. اما اقلیت گاهی فرصتی پیدا میکند تا اکثریت را افشا کند. امام حسین چنین کرد.
از در و دیوار شهر اکثریت نام خدا آویزان بود. همه چیز به رسول خدا و کتاب قرآن مستند بود. نمایندگان خدا و رسول، همه در رفت و آمد بودند. مساجد همه برقرار بود. همه در نماز و روزه بودند، شریعت خداوند برقرار بود. اصحاب رسول خدا، الحمدالله در ناز و نعمت بودند. غنائم و ثروت برای آنها فراهم بود. روحانیون محترم بودند، سرداران سپاه اسلام، فاتح و سرزنده بودند. فقیران و محرومان هم شکر خدا میکردند و به یک لقمه نان قانع بودند.
اما این همه دروغ بود و از همه دروغتر آنکه نامش فاخرتر از همه بود: خداوند. خدا درست مثل چسبی همه امور نامربوط و ناهمسنخ را به هم چسبانیده بود. کفر آشکار ابوسفیانیها را با خلافت خداوند. اشرافیت قبائلی را، با مساواتی که پیامبر از آن سخن گفته بود. همه مساوی بودند و کسانی مساویتر. کلمهها، نامها، احادیث، نقل قولها و خاطرات مقدس، به هم چسبیده بودند و میان چشمها و خردها از یکسو و واقعیت ناسازگار از سوی دیگر دیواری ساخته بودند بلند و عبور ناپذیر. اگر رگ و جان و پوستت، خراشیده میشد، ناله نمیکردی چرا که دیوار دروغینی که کلمات ساخته بودند و نقل قولها و احادیث، در درونیترین لایههای مردم نیز رسوخ داشت. با هر احساس عمیق تبعیض شکر میکردی خداوند را. با هر حس تحقیری، سجده بر خاک میسودی.
حسین و یاران اندکش برخاستند. در حوادثی که دو سه ساعت بیشتر به طول نیانجامید، همه نامها را خراشیده و خونین کردند. خداوند دوباره به آسمان پرواز کرد، همه آنچه به نام او به هم چسبیده بودند، از هم گسیختند و مومنان خداوند دروغ، سرگشته و سرگردان شدند. جستجوگر خداوندی که دیگر رویت پذیر نبود. تجسد سنگی نداشت. گویی دعوت از نو آغاز شد. دوباره مردم فراخوانده میشدند از جایی که اینجا نیست. امام حسین تکرار ابراهیم بود.
اما چرخ روزگار همچنان چرخید. میراث حسین درکربلای خونین، چسب تازهای شد برای تاسیس خانههای تازه دروغ. از او انتقام گرفتند. او که ویرانگر نامهای دروغ بود، خود به یک نام بزرگ دروغ تبدیل شد. موجه کننده و به هم چسباننده ناهمسازیهای شگفت.
نام بزرگ او اما حکایتی دارد مثل حکایت طوطی مولانا. روزی خود را در قفس به مردن خواهد زد تا مجالی برای آزادی پیدا کند و از هم گسلاننده دیوارهای بزرگ دروغ باشد. اگر حس میکنید نامش دیگر نشانی از زندگی ندارد، وقت ظهور دوباره اوست. او نیز امام منتظر است. منتظر فرصتی که دوباره ظهور کند و افشاگر هر آنچیزی باشد که طبیعی و بدیهی انگاشته شده است.