بررسی ها و پیمایش های صورت گرفته نشان می دهد که تله فقر و محرومیت در ایران هر روز گسترده تر می شود به گونه ای که درصد زیادی از جمعیت مناطق توسعه نیافته روستایی و شهری به این تله می افتند و امکان خروج از این تله برای شان غیر ممکن می شود. تله فقر و محرومیت بر اساس دیدگاه ریچارد چمبرز(Richard Chambers) به این معنا است که مجموعهای از عواملی چون ضعف جسمانی، بی قدرتی، بی سوادی، انزوا، آسیب پذیری، بیکاری، بی درآمدی و…به هم گره خورده و دور باطل فقر و محرومیت را برای افراد رقم می زند.
مثالی ساده ابعاد بحث را بیشتر روشن می سازد. فردی فقیر و محروم را در نظر بگیرید که در حاشیه یکی از شهرهای ایران در شرایط دشواری زندگی می کند. او دارای شغلی با درآمد بسیار پایین بوده و تمامی درآمد خود را صرف اجاره بهای منزل مسکونی می کند. در این میان همسرش نیز دچار بیماری می شود و به دلیل نداشتن پول کافی باید مخارج بیماری همسر خود را نیز پرداخت کند که کار بسیار سخت و طاقت فرسایی است. او برای این که هزینه های بیماری همسر خود را پرداخت کند باید هر چه بیشتر و بیشتر کار کند و برای همین مجبور می شود با خودروی کهنه خود به مسافر کشی بپردازد. او به دلیل فشار زیاد اقتصادی با یکی از مسافران خود برای دریافت کرایه بیشتر درگیر می شود و در اثر این درگیری او را زخمی می کند. به دلیل این اتفاق وارد دور تازه ای از گرفتاری یعنی رفتن به پلیس و دادگاه می شود. این یعنی مشکل روی مشکل و در واقع یعنی گرفتار شدن در تله فقر و محرومیت که در حقیقت به یک دور باطل تبدیل می شود و امکان خروج از این تله هم برای او و افرادی نظیر او بسیار دور از انتظار خواهد بود.
افراد زیادی در جامعه هستند که به چنین درد و رنجی گرفتارند و هر روز در تله فقر و محرومیت فرو می روند که گویی در باتلاقی گرفتار آمده اند و راه رهایی را هم نمی دانند که چیست. این افراد به دلایلی چون بی قدرتی، انزوا، بی پولی، بی سوادی و عدم آگاهی نمی توانند گره های زندگی خود را باز کنند و از زیر بار مشکلات گوناگون و روز افزون رهایی یابند. آنان چون در دایره بسته و محدود گرفتار شده اند دسترسی به کسانی یا مراکزی هم ندارند که بتوانند درد و رنج خود را بازگو کنند و راهی برای خروج از چنین تله ای را بیابند.
اگر عوامل بر شمرده شده در بالا مانند بی قدرتی و انزوا را از جمله عوامل درونی بسط و گسترش تله فقر و محرومیت بدانیم آن گاه مجاز خواهیم بود که توزیع ناعادلانه ثروت و قدرت و وجود نابرابری های گسترده و فاصله طبقاتی را در زمره مهم ترین عوامل بیرونی استمرار تله مزبور تلقی کنیم.
تمامی سخن بر سر این است که مجموعه عوامل درونی و بیرونی مورد اشاره دست به دست هم داده و زمینه های گسترش تله فقر و محرومیت را فراهم آورده و راه فرو بسته ای را برای گرفتاران در این تله ترسیم نموده اند.
فروشکستن این تله و باز نمودن راهی به رهایی برای گرفتاران در این تله بستگی تام و تمام به رفع موانع درونی و بیرونی دارد و صد البته که عوامل بیرونی یعنی کارگزاران ثروت و قدرت در جامعه باید که به یاری این درماندگان بشتابند و راه رهایی را به آنان بیاموزند، چرا که این درماندگان توان و آگاهی لازم برای برون رفت از چنین موقعیت دردناکی را ندارند.
شاید برخی خوانندگان بگویند که چشم امیدی به کارگزاران ثروت و قدرت نیست و در پاسخ باید گفت اگر چه یکی از وظایف اصلی ایشان کوشش برای ارتقای سطح رفاه اجتماعی افراد جامعه است اما در کنار آنان باید به جامعه مدنی و سازمان ها و نهادهای مدنی هم اشاره کرد که در این راه گام ها موثر و مفیدی بردارند.