تراژدی حسین (ع)، کمدی عزاداری!

حسن محدثی

moharam

این کلمات را بوالهوسانه ننوشته‌ام بل‌که در معنای تخصّصی به‌کار می‌برم. شاید به زودی سخن‌رانی‌ای با همین عنوان برگزار کنم و شاید با همین عنوان کتابی بنویسم. بیش از یک دهه است که نظریه‌ی کارناوالی شدن عزاداری عاشورا را در ایران مطرح کرده‌ایم. در آغاز دو جامعه‌شناس دین و دو هم‌کار ارج‌مند (دکتر سارا شریعتی و دکتر شجاعی‌زند) با این نظریه در باب تحوّل عزاداری در ایران مخالفت کردند. بعدها دوست و هم‌کار عزیز من دکتر جبّار رحمانی با این نظریه مخالفت کرد. ولی در تمام این سال‌ها هر چه بیش‌تر مشاهده کرده و خوانده‌ام، بیش‌تر در باب صحت آن اطمینان یافته‌ام.

داستان حسین بن علی، تراژدی‌ای تحقّق یافته در تاریخ است. حسین قربانی جامعه‌ای منحط است؛ جامعه‌ای که در طی چند دهه پس از وفات پیامبر توسّط جانشینان‌اش به انحطاط کشیده شده است. حسین انسان والایی است که در جامعه‌ای منحط ناچار است بین خیر و شر انتخاب کند. او می‌کوشد از سقوط در “ابتذال شر” (تعبیر هانا آرنت) بگریزد اما سرانجام مجبور است بایستد و رو در رو با نیروهایی که تجسم چنین ابتذالی هستند، بجنگد و قربانی شود. قربانی شدن انسان والا در جامعه‌‌ای منحط برخلاف نظر علی شریعتی، فقط حکومت ظالم را رسوا نمی‌کند بل‌که بیش از همه جامعه‌ای منحط را رسوا و افشا می‌کند. حسین اگر زنده هم می‌ماند، قربانی می‌شد اما دیگر قربانی شدن‌اش با عزّت و سرفرازی هم‌راه نبود. انسان والا در جامعه‌ی منحط قربانی است؛ خواه بمیرد و خواه زنده بماند.

جامعه‌ی ما جامعه‌ای منحط است، چون داستان انسان والا (حسین) را در قالب عزاداری به‌نحو کمیک بازپرداخت میِ‌کند و نمایش می‌دهد و عزاداری را کارناوالی کرده است. در این تبدیل تراژدی (به‌عنوان ژانری که قرن‌ها برای ترویج و تبلیغ فضیلت به‌کار رفته است)، حکومت و مردم با هم هم‌دست‌اند. یکی داستان حسین را به ابزار ایده‌ئولوژیک و سیاسی تبدیل کرده است و دیگری آن را به ابزار تفریح و شادی. به قول آیت‌الله مطهری، مردم جامعه‌ای که قهرمانی چون حسین داشته باشند ولی وضع‌شان چنین باشد، مردمی سفیه‌اند.

در زیر تصاویری را خواهید دید که حاکی از عناصر کارناوالی عزاداری عاشورا در ایران معاصر است.

خروج از نسخه موبایل