« رقص» بهعنوان یکی از عناصر زندگی روزمره، ازجمله موضوعاتی است که شاخههای مختلف علوم انسانی همواره پژوهشهایی درباره آن انجام میدهند. در ایران؛ به دلیل نوع نگاه نهادهای رسمی به رقص، جنبههای مختلف آن کمتر موردتوجه محققان علوم انسانی قرارگرفته است. البته؛ شاید نگرانی از سطحی تلقی شدن موضوع پژوهش یعنی رقص و حتی خود پژوهشگر، در این زمینه مؤثر بوده باشد. این در حالی است که رقص یکی از عناصر جداییناپذیر زندگی روزمره ایرانیان است. آنچه در ادامه میآید خلاصهای از تغییراتی است که در سالهای اخیر درزمینهٔ رقص در شهرهای بزرگ شاهد هستیم.
در دهههای قبل، در عروسیها، مهمانان حلقهای تشکیل میدادند، با آهنگ دست میزدند و به تماشای کسانی میپرداختند که در حال رقصیدن بودند. معمولاً یک یا دو نفر مسئول کشاندن اجباری دیگران به داخل حلقه رقص بودند. هرچند کم نبودند کسانی که در دل دوست داشتند که برقصند ولی تا کسی آنها را به داخل حلقه رقص نمیکشید آنها هم نمیرقصیدند. هنجارهای اجتماعی به « رقص خودخواسته و داوطلبانه» نگاه چندان مثبتی نداشت. همه دوست داشتند به حاضران این پیام را بدهند که « من دوست ندارم برقصم ولی حالا که اصرار میکنید میرقصم». نکته جالب آنکه بسیاری از همان افرادی که ظاهراً دوست نداشتند برقصند از قبل آهنگ موردعلاقهشان را به همراه آورده بودند. کسانی که دور آن حلقه بودند رقص افراد داخل حلقه را تماشا میکردند. همچنین استاندارد یا الگوی مشخصی برای رقص وجود نداشت و به همین دلیل « بداهه رقصی» یا « رقص مندرآوردی» ؛ بهویژه در بین مردان؛ متداول بود. هر کس در لحظه ؛ هر آنچه را که به فکرش میرسید انجام میداد. این باعث میشد تا هر کس رقص مخصوص به خودش را داشته باشد. رقص مانند سبکِ راه رفتن افراد بود که هیچکس شبیه دیگری نیست. در جمعهای خانوادگی، یکی از کارهایی که معمولاً نوجوانان برای خنداندن اعضای خانواده انجام میدادند تقلید رقص اقوام نزدیک بود. این تقلید، گاهی اوقات در مقابل خود آن فرد انجام میشد. یکی از دلایل این امر منحصربهفرد بودن رقص افراد بود. با نگاه به حرکات این نوجوانان میفهمیدیم که او رقص چه کسی را تقلید میکند. نکته دیگر آنکه معمولاً تماشاچیان با دیدن رقص یک فرد، درباره پرستیژ اجتماعی او قضاوتی نمیکردند. درواقع نوع رقص باعث طبقهبندی اجتماعی افراد نمیشد.
در دهه شصت، بهطور پراکنده در بعضی از عروسیهای شهرهای بزرگ، رقصهای هندی، رقص غربی معروف به برک دانس، و گاه رقص عربی توسط بعضی از مهمانان اجرا میشد. ولی جریان غالب در عروسیها همان بداهه رقصی مردان و رقص تیپیکال زنان ایرانی بود. ولی بدون تردید ورود فیلمهای محمد خردادیان تغییر گستردهای در سبک رقص ایرانیان ایجاد کرد. آموزشهای محمد خردادیان برای زنان ایرانی تهیه شده بود ولی بسیاری از مردان جوان ایرانی نیز از سبک او تقلید کردند. درنتیجه شاهد مردان جوانی بودیم که در برخی از عروسیها با لوندی میرقصیدند. محمد خردادیان در زمان خودش، در خنثی کردن تهاجم فرهنگی بیگانگان به رقص ایرانی مؤثر بود. شاید اگر او نبود رقصهای غربی، عربی و ترکیهای، شکل غالب رقص در ایران میشدند. البته آموزشهای خردادیان بداهه رقصی را کمرنگ کرد و زمینه گسترش رقص استانداردشده و مشابه را فراهم آورد. درنتیجه سبک خردادیان، سبک بیرقیب بسیاری از عروسیها شد.
امروزه فشار هنجارهای اجتماعی در خصوص ناپسند دانستن « رقص خودخواسته یا داوطلبانه» ضعیف شدهاند. در عروسیهای شهرهای بزرگ، هر کس خودش برای رقصیدن یا نرقصیدن تصمیم میگیرد. دیگر کسی وظیفه وادار کردن دیگران به رقص را ندارد. صحنه رقص، دموکراتیک شده است و به تصمیم فرد احترام گذاشته میشود. هر کس دوست دارد میرقصد و دوست ندارد نمیرقصد.
امروزه در سالنهای عروسی، دیگر کمتر یک حلقه مرکزی دور آدمهایی که در حال رقص هستند شکل میگیرد و بهجای آن شاهد ظهور پیست رقص در مقابل دی جی ها هستیم. همچنین تماشا کردن رقص بهتدریج معنای خودش را ازدستداده است. درگذشته تماشای رقص مهمتر از خودِ رقصیدن بود. امروزه رقصیدن مهمتر از تماشای آن شده است. ظاهراً زل زدن به کسی که در حال رقص است ناپسند تلقی میشود. رقص در فضایی مانند عروسی بهتدریج از امری اجتماعی به امری فردی تبدیل میشود.
امروزه نوعی تحقیرِ زیرپوستی در خصوص رقص وجود دارد، بهویژه زمانی که دی جی ها اعلام میکنند که زمان پخش آهنگهای دهه شصتی رسیده است و خز و خیل ها و جک و جوات ها خودشان را گرم کنند! ظاهراً دوره محمد خردادیان بسر آمده است و کسانی که در آن قالب میرقصند عموماً « خارج از مد » تلقی میشوند. منتها مشخص نیست که سبک خردادیان جای خود را دقیقاً به چه سبکی داده است!
این روزها موج ریتمهای ترانس، تکنو و هاوس؛ معروف به آهنگهای « بیس دار» عرصه موسیقی کشور را فراگرفته است. بهطوریکه حتی آهنگهای غمگین و آهسته خوانندگان لسآنجلسی نیز در قالب این ریتمها ریمیکس(میکس مجدد) میشوند. دی جی ها نیز ترجیح میدهند تا در عروسیها از این آهنگهای جوانپسند استفاده کنند. لذا در سالهای اخیر رقص ایرانی به حاشیه رفته است و بهجای آن سبکی از رقص در حال گسترش است که هویت مشخصی ندارد. بیشتر به حرکات نرمش صبحگاهی شبیه است تا رقص. این سبک؛ بداهه رقصی قدیم هم نیست چون بیشتر افراد شبیه همدیگر خودشان را تکان میدهند.
فضای تاریکِ همراه با نورهای لیزری، رهاسازی مه در کف پیست رقص، بلک لایت ها، پخش آهنگهای تکنو، ترانس و هاوس، همگی برای دنس کلاب هایی مناسباند که در جهان، افراد برای فرار از هیاهوی زندگی روزمره به آنها پناه میبرند. این تجهیزات برای عروسی طراحی نشدهاند. این روزها برخی از سالنهای عروسی بهجای آنکه فضایی شاد و محیطی معاشرت پذیر و اجتماعی باشند مکانی مناسب برای مکاشفهای درونی در تاریکیاند!! وضعیتی که بهتدریج دارد عروسی را از معنای اصلیاش تهی میکند. تاریکی سنخیتی با عروسی ندارد چراکه فضای فعلی، هر کس را به فردیت دعوت میکند. سالنهای عروسی بهتدریج به یک دانس کلاب تقلیل یافتهاند. این تاریکی در خدمت رمانتیک کردن فضا هم نیست چراکه در دل آن نورهای تیز لیزری روشن میشود. درنهایت آنکه لباسهایی که در سالنهای عروسی پوشیده میشوند مخصوص سالنهای اپرا یا موسیقی کلاسیکاند و نه دی جی هایی با موسیقیهای ترانس، تکنو و هاوس! درواقع بین این نوع تکان دادنهای بدن و نوع لباسها هیچ تناسب منطقی وجود ندارد.
به نظر میرسد که تنها قسمتی در عروسیها که شور و شعفی جمعی ایجاد میشود و افراد برای نمایش آنچه نیستند تقلا نمیکنند زمانی است که آهنگهای ششهشتم ایرانی و آهنگهای محلی شمالی، بندری و آذری پخش میشود. به نظر میرسد که سبکهای تکنو، ترانس و هاوس عاریهایاند. استقبال بالا از آهنگهای ششهشتم و یا استقبال از ریمیکس آهنگهای دهه شصت که عمدتاً ریتم ششهشتم دارند را میتوان شاهدی بر این امر دانست. شاید با زور نتوان آن چیزی شد که زمینهای برای آن وجود ندارد. زدودن میراث خردادیان از خانوادههای ایرانی آسان نیست.
سخن پایانی: قبل از ظهور خردادیان، در عروسی های ایرانی، هر فرد سبک و سیاق خودش را برای رقص داشت. هر فرد امضای خودش را برای رقصیدن داشت. خردادیان باعث شد تا رقص های ایرانیان در عروسی ها سبک مشخصی به خود گیرد و آن؛ سبک خردادیانی بود. سبک او در مدت کوتاهی در شهرهای ایران همه گیر شد. در چند سال اخیر اما، سبک خردادیان در طبقه رقص های خز و خیل و جک و جوات قرار گرفته است ولی هیچ سبک مشخص دیگری جایگزین آن نشده است. این روزها رقص ها هویت مشخصی ندارند و بیشتر به نرمش های صبحگاهی شبیه هستند تا رقص. رقص ها صرفا به تکان دادن خود محدود شده اند، و البته، همه مانند همدیگر خودشان را تکان می دهند! دقیقا مانند ورزش صبحگاهی در پارک ها.